خبر خاص هفته: مهمان ویژه ی هفته آینده ی نه ما نه سینما، “آدام نایمن” پروفسور دانشگاه رایرسون، منتقد فیلم و یکی از ویراستاران سینما اسکوپ در تورنتو خواهد بود که تا به حال مقالاتی  در نشنال پست، ویلج وویس، ال کانادا و والرس به چاپ رسانده است. او درباره ی تئوری ژانر و کاربرد آن در فیلم نابخشوده صحبت خواهد کرد.

فیلم هفته: خداحافظی طولانی، کارگردان : رابرت آلتمن

گزارش جلسه:

در این هفته فیلم خداحافظی طولانی اثر رابرت آلتمن به نمایش گذاشته شد و مهدی گنجوی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تورنتو درباره ی آن به صحبت پرداخت . فیلم محصول سال ۱۹۷۳ است و ششمین فیلمی ست که براساس شخصیت کارآگاه فیلیپ مارلو ساخته شده است. خالق شخصیت فیلیپ مارلو، ریموند چندلر جنایی نویس شهیر است که این شخصیت را در بین سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۳ در رمان های متعددی به عنوان شخصیت محوری رمان هایش قرار داد. مارلو کارآگاه خصوصی ست مجرد، جذاب ، زیرک و با زبانی تند و پر کنایه.  او با تکیه به دانش خود از شرایط اجتماعی- سیاسی حاکم بر لس آنجلسِ دهه ۴۰ قادر است معماهایی را که به او عرضه می شوند حل و فصل نماید.

لی باراکت در سال ۱۹۴۶  به همراهی ویلیام فاکنر فیلمنامه ای براساس رمانِ “خواب گران” نوشته ی چندلر تهیه کرد و فیلمی به همین نام و به دست هوارد هاکس ساخته شد. در آن فیلم همفری بوگارت بود که نقش فیلیپ مارلو را بازی کرد و فیلم تبدیل به یکی از کلاسیک های ژانر نوآر گردید. در نتیجه تا سال ها تصویر مارلو در سینما با چهره و بازی “مردانه” بوگارت تثبیت شد. در این تصویرِ سینمایی مارلو با شخصیت جذاب خود و کمک گرفتن از ارزش های سه گانه خود (صداقت، وفاداری و تعهد کاری) قادر است معمای فیلم را حل نماید، بر موقعیت های پیرامون خود تسلط کامل داشته باشد و دل از زنان زیباروی فیلم نیز برباید.

پوستر فیلم

نزدیک سه دهه بعد، لی باراکت بار دیگر فیلم نامه ای بر اساس رمان های چندلر می نویسد. این بار او به سراغ رمان “خداحافظی طولانی” می رود، اما از آن جا که بر این باور است با گذر زمان شخصیت داستان هم بایستی تغییر بنماید، دست به اقتباسی آزادانه از رمان می زند. فیلم نامه اخیر توجه رابرت آلتمن را به خود جلب می نماید و از الیوت گلد دعوت می کند تا نقش فیلیپ مارلو را بازی کند. رابرت آلتمن تصمیم می گیرد  زمان فیلم را از دهه ۴۰  لس آنجلس به دهه ۷۰ لس آنجلس تغییر دهد اما  فیلیپ مارلو را فردی دارای همان اصول ارزشی و حتی گاهی رفتاری دهه ۴۰ نگه دارد. از این رو در این فیلم با مارلویی روبرو هستیم که با اصول ارزشی خود در جامعه ای که دیگر بهایی به آن اصول نمی دهد زندگی می کند. در زمانی که دیگران لباس های یقه باز می پوشند، به فکر سلامتی ، عیش و مواد هستند، مارلو کت و شلوار می پوشد با کراوات باریک، دم به دم سیگار بی فیلتر می کشد و در دنیایی قدم می زند که از درک روابط حاکم بر آن عاجز است. اگر مارلوِیِ هوارد هاکس فعال بود، با صدای بلند حرف می زد و می دانست که چگونه مسیر اتفاقات را به نفع خود تغییر دهد، مارلویِ رابرت آلتمن مدام  مورد استفاده ی دیگران، اعم از دوست قدیمی اش، همسایه اش و مشتریانش قرار می گیرد، منفعل است و ناگزیر زیر لبی نظراتش را برای خودش می گوید.

سینماتوگرافی درخشان ویلموس زیگموند، با حرکت های مداوم دوربینی که به این ور و آن ور سرک می کشد و برخلاف دوربین فیلم های نوآر قادر نیست تشخیص دهد جزئیات حیاتی داستان در کجای صحنه هستند، به اضافه ی موسیقی درخشان جان ویلیامز و واریاسون های متعددش بر تمی واحد کمک بسیار زیادی برای کامل شدن این  تصویر پاردویک سینمایی کرده اند.