به مناسبت اول جولای روز کانادا

 

شهروند آرش عزیزی: این هفته با اول ژوئیه، روز کانادا، آغاز شد. اما غیر از کباب ‌خوری احتمالی و خریدن هزار و یک نوع پرچم کانادا از گذشته و تاریخ و فرهنگ کشوری که در آن زندگی می‌کنیم، چه می ‌دانیم؟

شهروند همیشه کوشیده کانادا را به خوانندگان خود بیشتر بشناساند.* اما امسال بد ندیدیم به بهانه‌ ی روز کانادا نگاهی مختصر به سه شخصیت تاریخ این کشور داشته باشیم که شاید با آن ‌ها کمتر آشنا باشید. این سه نفر را البته به طور اتفاقی انتخاب کرده‌ ایم و به هیچ وجه قرار نیست «مشهورترین ‌ها» باشند. که تنها جلوه ‌ای هستند از این کشورِ پرماجرا.

روبرتا باندار

Roberta 

متولد ۴ دسامبر، ۱۹۴۵ در سو سن مریِ انتاریو

کانادا همواره از پیشروهای دستاوردهای شخصی و شکستن مرزها بوده است. روبرتا در سال ۱۹۹۲ این افتخار را داشت تا اولین فضانورد زن کانادایی باشد. او در ضمن اولین روان ‌شناس فضایی بود که به علت دستاوردهایش بیش از یک دهه رئیس پزشکی فضاییِ ناسا در آمریکا بود.

باندار که متولد شهر سو سن مری در شمال انتاریو است تمام درسش را در شهرهای مختلف همین استان خواند: لیسانس جانورشناسی و کشاورزی از دانشگاه گوئلف، فوق لیسانس آسیب ‌شناسی تجربی از دانشگاه وسترن انتاریو، دکترای علم عصب از دانشگاه تورنتو و دکترای پزشکی از دانشگاه مک ‌مستر. او در ضمن مدرک ویژه‌ ی چتربازی هم داشت و دارای ترکیب عالی علم و مهارت ورزشی بود که فضانوردان نیازمند آن هستند.

در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱ بود که ستاره‌ ای به نام باندار در «تالار مشاهیرِ» کانادا اضافه شد. او اولین فضانورد این فهرست پرافتخار بود.

تیموتی ایتون

متولد مارس ۱۸۳۴ در بالی ‌منا، ایرلند شمالی

درگذشته ‌ی ۳۱ ژانویه‌ ی ۱۹۰۷ در تورنتو

خوانندگان این سطور احتمالا ساعات بسیاری از عمر خود را در مرکز خرید «ایتون سنتر» در مرکز شهر تورنتو صرف کرده ‌اند اما چه ‌قدر از پیرمرد ریش و سبیل ‌داری که امپراتوری فروشگاه‌ های «ایتون» را بنیان گذاشت باخبرید؟

تیموتی ایتون در بالی ‌منا واقع در کانتی آنتریمِ ایرلند به دنیا آمد. پدر و مادرش، پروتستان ‌های اسکاتلندی بودند. بیست سالش بود و در ایرلند در مغازه ‌ای کار می‌کرد که با خانواده ‌اش اقیانوس را پشت سر گذاشت و خود را به جنوب انتاریو رساند. هفت هشت سالی از اقامتش در کشور جدید می‌گذشت که با مارگارت ویلسون بیتی ازدواج کرد. آن‌دو با هم صاحب پنج پسر و سه دختر شدند.

در سال ۱۸۶۵ بود که تیموتی با کمک دو برادرش، رابرت و جیمز، کوشیدند در شهر کوچک کرکتونِ انتاریو، نانوایی باز کنند. بعد از چند ماه که کارشان نگرفت، عازم شهر سنت مریز در آن نزدیکی شدند تا خواربار فروشی باز کنند. این دفعه موفق‌ تر بودند. این‌قدر که در سال ۱۸۶۹ موفق شدند خواربار فروشی و خیاطی موفقی در شماره‌ ی ۱۷۸ خیابان یانگ در تورنتو را خریداری کنند و فروشگاه جدیدی در آن‌جا به راه بیاندازند.

این فروشگاه جدید دو اصل نوین و انقلابی داشت که آن ‌را از بقیه متمایز می‌کرد: یک، فقط نقد پول می‌گرفت و نه نسیه و در ضمن خبری از چانه‌ زنی در کار نبود. دو، در عوض، رضایت مشتری‌ ها اصل بود و هر کس از خرید خود راضی نبود می‌ توانست پولش را پس بگیرد.

همین بود که کار ایتون ‌ها حسابی گرفت.

thimoty-eaton

در سال ۱۸۸۴ سنت دیگری را به کانادا آوردند که بخصوص به درد کشوری به این پهناوری می‌ خورد: خرید با کاتالوگ. به لطف ایتون بود که هزاران نفر در سراسر روستاها و شهرهای کوچک کانادا می ‌توانستند هر آن‌چه می‌ خواستند از کاتالوگ‌ های ایتون سفارش بدهند و آن ‌را تحویل بگیرند. در این کاتالوگ ‌ها البته نه فقط لباس و مبلمان و آخرین اختراعات آشپزخانه که ماشین‌ هایی عملی مثل ماشین شیردوشی از گاو نیز فروخته می‌شد.

تیموتی ایتون در سال ۱۹۰۷ از ذات ‌الریه جان سپرد و نبود تا اوج گرفتن بیشتر شرکتی را که بنیان گذاشته بود ببیند.

شرکت ایتون در زمان جنگ جهانی دوم بیش از ۷۰ هزار کارگر داشت.

تیموتی امروز در گورستان مانت پلزنت تورنتو آرمیده است. در سال ۱۹۱۹، کارمندان ایتن  دو مجسمه ‌ی تمام قد او را به فروشگاه‌ های ایتون در تورنتو و وینیپگ اهدا کردند تا نیم قرن فعالیت این شرکت را جشن بگیرند. معلوم نیست از کجا، اما رسمی در گرفت که خریداران برای خوش ‌اقبالی دستی به انگشت پای این دو مجسمه‌ ی تاریخی می‌ کشیدند. امروز مجسمه‌ ی تورنتویی آقای ایتون را به «موزه‌ ی سلطنتی انتاریو» نقل مکان داده ‌اند و اقبال‌ جویان آن‌جا است که به این امر مقدس دست می ‌زنند.

از دیگر یادگارهای ایتون می‌توان به «کلیسای یادبود تیموتی ایتون» اشاره کرد که در سال ۱۹۱۴ در شماره ۲۳۰ خیابان سنت کلر غربی به عنوان کلیسایی متودیستی برپا شد.

در ضمن شهر «ایتونیا» در ساسکاچوان را نیز به نام او نام‌ گذاری کرد‌ه ‌اند.

 

نورمن بتن

متولدِ ۴ مارس ۱۸۹۰ در گریونهرستِ انتاریو

درگذشته ۱۲ نوامبر ۱۹۳۹ (در سن ۴۹ سالگی) در منطقه ‌ی تانگ، هبی، چین

بتن از مشهورترین کانادایی ‌های سراسر جهان است و او را به طور همزمان باید به دو لقب مفتخر کرد: مشهورترین پزشک و جراح کانادایی و در عین حال معروف ‌ترین کمونیستِ کانادایی.

این پزشک چپ‌ گرا را بیش ‌تر از همه به خاطر عملیات ایثارگرانه ‌اش در جنگ داخلی اسپانیا و جنگ دوم چین و ژاپن می‌شناسند که در هر دو در صفوف کمونیست ‌ها جنگید. در سال ۱۹۳۶ در اسپانیا بود که با اختراع سیستم انتقال خون سیار نام خود را در جرگه‌ ی مبدعین پزشکی مهم تاریخ کانادا ثبت کرد.

او متولد خانواده‌ ی شاخص و به اصطلاح «کله‌ گنده ‌ای» از اسکاتلندی‌ های انتاریو بود. جد بزرگش،‌ جان بتن، در قرن هجدهم اولین کلیسای پرسبیتری مونترال را به پا کرده بود و از بنیانگذاران کلیسای پرسبیتری‌ کانادا بود. پسر جان، انگوس بتن، سرمایه‌ داری بزرگ بود که در اواسط قرن نوزدهم به شورای شهر تورنتو راه یافت. پدربزرگ نورمن، که او هم نورمن، نام داشت پزشکی شاخصی بود که از بنیانگذاران بخش پزشکی دانشگاه تورنتو به حساب می ‌آمد. و بالاخره پدرِ نورمن، مالکولم، کشیشی در گریونهرست بود که با مادرش، مهاجری انگلیسی، ازدواج کرده بود. پدر و مادرش هر دو خیلی مذهبی بودند گرچه نورمن بی‌خدا از کار در آمد.

نورمن در شهر آون ساند به دبیرستان رفت و در سن ۱۹ سالگی وارد دانشگاه تورنتو شد. جنگ جهانی اول که شروع شد، جوگیر میهن ‌پرستی شد و عازم صحنه ‌ی نبرد در فرانسه. در آن‌جا برانکاردبر بود که ترکش خورد و سه ماه در بیمارستانی در انگلیس روی تخت بود. این بود که در اواسط جنگ به کشور بازگشت و به تحصیلات پزشکی‌ اش ادامه داد تا در سال ۱۹۱۶ دکترا بگیرد.

اما دوباره به سرعت به انگلستان رفت تا به تلاش ‌های جنگی امپراتوری کمک کند و پس از جنگ نیز در جهان کهن باقی ماند. در سال ۱۹۲۳ با دختر زیبایی که در آن‌جا دیده بود ازدواج کرده بود و پس از یک سال دور زدن اروپا به دیترویتِ میشیگان رفتند تا نورمن در آن‌جا به پزشکی بپردازد.

Norman

نورمن بداقبال در آن‌جا سل گرفت و عازم ساراناک لیکِ نیویورک شد تا بهبود یابد. وضع سلامتی ‌اش طوری بود که فرانسیس طلاقش داد و به اسکاتلند بازگشت. اما حال بتون که خوب شد آن‌دو در سال ۱۹۲۹ دوباره ازدواج کردند. گرچه این بار نیز این ازدواج دوامی نیاورد و طلاق دوم در ۱۹۳۳ از پی آمد.

بتن چندین سال را در مونترال مشغول جراحی در بیمارستان رویال ویکتوریا (مربوط به دانشگاه مک‌ گیل) بود و در همین سال ‌های اقامت در مونترال بود که علاقمند به جنبه‌ های اجتماعی ـ اقتصادی بیماری شد. با رسیدن سال‌ های رکود اقتصادی در دهه ‌ی ۱۹۳۰، بتن از کسانی بود که دنبال فقرای بزرگ‌ ترین شهر آن‌ روز‌های کانادا می‌ گشت تا درمان رایگان به آن ‌ها بدهد. او که محدودیت فعالیت ‌های شخصی را می ‌دید از مدافعان پر و پا قرص اصلاحات رادیکال و اعمال خدمات درمانی رایگان شد.

در همین راه بود که در سال ۱۹۳۵ به اتحاد شوروی رفت تا نظام خدمات درمانی رایگان و اجتماعی مشهور آن ‌ها را از نزدیک ببیند. در همین سال، کمونیستی معتقد شد و وقتی به وطن بازگشت به حزب کمونیست کانادا پیوست.

و باز در همین راه بود که وقتی در سال ۱۹۳۶، جنگ داخلی اسپانیا بین نیروهای راستِ فاشیست و چپ ‌ها درگرفت، او عازم این کشور شد تا در کنار آنارشیست ‌ها و کمونیست ‌های سراسر جهان به نفع جمهوری بجنگد. نورمن در اسپانیا به اختراع معروف خودش رسید که در بالا به آن اشاره کردیم.

بتن در ژانویه‌ ی ۱۹۳۸ به استان شانکچیِ چین رفت تا به کمونیست ‌های چینی به رهبری مائو تسه ‌تونگ بپیوندد که درگیر جنگ علیه امپریالیست ‌های ژاپنی بودند. او در آن‌جا مشغول عملیات جراحی اضطراری در صحنه ‌ی نبرد بود و در عین حال پزشکان و پرستاران و بهداشت ‌یاران جدید را تعلیم می ‌داد. بتن به سرعت به افسانه ‌ای در میان کمونیست ‌های چین بدل شد:‌ پزشک سفیدپوستی که از آن سوی جهان برای کمک به آرمان انقلاب چین آمده بود.

در همین اوان نبرد در صف لشکر هشتمِ حزب کمونیست چین بود که بتن انگشتش را برید و با عفونت خونی در ۱۲ نوامبر ۱۹۳۹ درگذشت. از آخرین خواسته ‌هایش فرستادن نامه ‌ای به تیم باک، دبیر کل حزب کمونیست کانادا، بود.

امروز نام و نشان او نه تنها در بسیاری نقاط در کانادا که در سراسر چین نیز شناخته و بزرگ داشته می‌شود. در واقع این مائو، رهبر کمونیست ‌های چین، بود که با انتشار مقاله ‌ای به نام «در خاطره‌ ی نورمن بتن» او را به قهرمانی جهانی بدل ساخت. این مقاله را صدها میلیون نفر در چین خواندند و در دهه ‌ی ۱۹۶۰ جزو کتاب درسی‌ بچه ‌های دبستانی پرجمعیت‌ ترین کشور جهان بود.

بتن همچنان از معدود خارجی ‌هایی است که مجسمه ‌های بسیاری از او در سراسر کشور هست. مزار او در گورستان شهدای انقلاب در شهر شیجیاژوآنگ در استان هبی است.

«دانشگاه علوم پزشکی نورمن بتن» در چانگچونِ جیلین تنها یکی از چندین موسسه‌ ی دانشگاهی چین است که به نام او نام‌گذاری شده است.

کالج بتن در دانشگاه یورکِ تورنتو، دبیرستانی به نام او در اسکاربورو، مجسمه ‌ی بزرگش در مونترال و سردیسش در دانشکده‌ ی علوم پزشکی دانشگاه تورنتو از یادگارهای او در کانادا هستند.

جالب آن‌جا که تنها پس از سفر پی ‌یر ترودو، نخست ‌وزیر لیبرال کانادا، به چینِ مائو در سال ۱۹۷۳ بود که دولت، خانه ‌ی بتن در گریونهرست را خرید و موزه کرد و او را به فهرست «اشخاص با اهمیت تاریخی ملی» اضافه کرد.

خارج از این دو کشور، در شهر مالاگای اسپانیا نیز «کوچه ‌ی کانادایی ‌ها» در سال ۲۰۰۶ به یادبود نورمن بتن افتتاح شده چرا که او و همکارانش در جریان جنگ داخلی کمکی ویژه به ساکنان این شهر کردند که با گذشت ۷۰ سال هنوز از خاطر نرفته بود.

*ـ «کانادا چگونه متولد شد: نگاه کوتاه به چگونگی شکل‌ گیری کانادا به مناسبت فرا رسیدن روز کانادا و ۱۴۴امین سالگرد تولد این کشور»

 https://shahrvand.com/archives/15477

ـ «جشن تولد کانادا: روز کانادا چیست و در آن باید چه کرد؟»

 https://shahrvand.com/archives/15477