شکستن تابویی که در جامعه نهادینه شده است
شهروند ـ فرح طاهری: بنا به یک رسم نانوشته، سال هاست که هفته ی اول مارس، به هفته ی زنان تغییر ماهیت داده، و دیگر به جای یک روز هشتم مارس که روز جهانی زن است، حداقل در جامعه ی ایرانی تورنتو این هفته، هفته ی زن نامیده شده و برنامه ها و جشن هایی به این مناسبت، از سوی گروه ها و سازمان های مختلف در این هفته برپا می شود.
این بار، نشر زاگرس به مدیریت دکتر عزت مصلی نژاد، اولین برنامه را برگزار کرد و آن رونمایی از کتاب “قاعدگی زنان در زندان های جمهوری اسلامی” نوشته ی اعظم شکری بود، که توسط انتشارات زاگرس در شهریور ۱۳۹۲ در تورنتو منتشر شده است.
نینا گرداننده ی مراسم بود و در آغاز از دکتر عزت مصلی نژاد به عنوان ناشر دعوت کرد تا با جمع سخن بگوید.
مصلی نژاد، ضمن سپاس از حاضران در سالن و میهمانان برنامه، با برشمردن کارنامه ی نشر زاگرس و کتاب هایی که تا کنون منتشر کرده است، از جامعه ی ایرانی تورنتو یاری خواست تا فرهنگ کتابخوانی و خرید کتاب را در بین خود ارتقا دهند و تشویق کنند.
اولین سخنران مراسم دکتر شهرزاد مجاب، استاد مطالعات زنان و آموزش بزرگسالان دانشگاه تورنتو بود.
دکتر مجاب در سخنانش به جهانشمول بودن جنسیت و شکنجه اشاره کرد و گفت: اعظم شکری با ۱۹ زن مصاحبه کرده است و در این کتاب تجارب جنسیتی ۱۵ نفر آنها را با ما در میان می گذارد. برایم بسیار جالب است که اکثر نام های مستعار این زنان همه گل هستند: بنفشه، پونه، سوسن، شقایق، شکوفه، لادن، لاله، مریم، مینا، نرگس، نسترن، نیلوفر و یاسمن. شاید تصور رنگ و رخسار و بوی این گل های زیبا بتواند از بوی تعفن زندان و افکار پوسیده مردانه مذهبی بکاهد. آنها مانند زندانیان سیاسی زن از مراکش گرفته تا فلسطین، ترکیه، شیلی، آرژانتین، آفریقای جنوبی از مفهوم “تنبیه جنسیتی” استفاده می کنند تا از تجربه پریود شدن خود در زندان و چگونگی استفاده زندانیان از این پدیده طبیعی جنسیتی صحبت کنند.
(متن کامل سخنان شهرزاد مجاب را اینجا بخوانید.)
در پایان سخنرانی دکتر مجاب، فیلم کوتاهی از رقصی با طراحی روشنک جابری که با الهام از زنان زندانی طراحی شده بود، پخش شد.
ادامه ی مراسم با آواز خانم گلاویژ و نوای سنتور آقای قیدرپور همراه بود.
دومین سخنران مراسم، نسرین الماسی، مدیر تحریریه ی هفته نامه ی شهروند بود.
الماسی، پس از مقدمه ای، به موضوع کتاب پرداخت و گفت: اعظم شکری بدون هیچ ادعایی و در نهایت سادگی و صمیمیت به یکی از تابوهای فرهنگی ما که حتی زنان سیاسی چپ هم با اکراه به آن نزدیک می شوند و تصور می کنند طرح این گونه مسائل به ابهت و اهمیت مبارزه و آرمان هایشان لطمه وارد می کند، و آن ها را در جایگاهی فروتر می نشاند، نوری انداخته تا ما مجبور شویم لحظه ای مکث کنیم و چرایی این تابو را در خودمان واکاوی کنیم.
او در ادامه افزود: این کتاب برای من یکی از مهم ترین کتاب هایی ست که خوانده ام. بسیار بسیار مهم است. نه مهم از نظر ادبی، علمی، فنی و یا تکنیک نوشتن نه، بلکه از نظر موضوع مهم است. نزدیک شدن به این موضوع و اتفاقا نه در لفافه و پیچیده که بسیار عریان و ساده قدم موثری ست در راه شکستن تابویی که در جامعه نهادینه شده است.
الماسی ادامه داد: کتاب در دو بخش تنظیم شده، بخش اول نگاه مذاهب غربی و شرقی به مسئله قاعدگی زن است که تماما بجز یک مورد (تائوئیسم که از مذاهب بومی چین است) آن را امری منفی می دانند و بر ناپاکی، نجسی و مذموم بودن آن تأکید می کنند. و البته شکری به خوبی نشان داده این تابو بودن تنها ریشه در مذاهب ندارد که در دیگر آئین های مردسالار هم نمود بارز داشته و دارد.
الماسی برای این نگاه نمونه هایی از متن کتاب آورد و افزود: این کتاب بدون ادعا به راستی موضوعات بسیاری را با مطرح کردن و نیز مطرح نکردنشان پیش می کشد که می توان چندین موضوع تحقیق دیگر در مورد زنان و تبعیض علیه آنان را در فرهنگ مبارزات سیاسی، از آن استخراج کرد.
(متن کامل سخنان نسرین الماسی را اینجا بخوانید.)
سخنران بعدی فیروزه، از زندانیان سابق سیاسی بود. او از تجارب خودش از زندان های دهه ی شصت گفت.
فیروزه با اشاره به اینکه این کتاب دو ماه ذهن او را مشغول کرده بود گفت: این کتاب بسیاری از مسائلی که برایم پنهان مانده بود، برای من که تجربه زندان و مقاومت داشتم، روشن کرد.
او افزود: از موضوع جنسیت زنان در زندان های جمهوری اسلامی قطعا استفاده می شد حتی اگر زندانی کاملا به این موضوع آگاه نبود، و من آگاه نبودم و بسیاری از دوستان هم آگاه نبودند، که مثلا از موضوع قاعدگی ما در واقع زندانبانان دارند استفاده می کنند برای اینکه روحیه ی ما را بشکنند و یا از صدای ما به وحشت می افتادند.
او خاطره ای را در زمینه ی صدای زن تعریف کرد و گفت: این کتاب به راستی تابوشکنی کرده و به قدری عمیق بوده که من شخصا نه به خاطر اینکه خجالت می کشیدم و یا به خاطر جنسیتم احساس عدم اعتماد به نفس می کردم، اینکه اصلا مسئله ام نبود و این بدتر است که من متوجه نبودم که مسئله پریود یکی از مسائلی ست که همان اندازه که کف پای من احتیاج به آنتی بیوتیک داشت که چرک نکند، بدنم هم به نوار بهداشتی احتیاج داشت.
فیروزه گفت: به دلیل فشارهایی که به خاطر فضای زندان به زندانی وارد می شد، مسائل جنسیتی خودمان را فراموش کرده بودیم. این کتاب ذهن مرا باز کرد تا دقت کنم چه مسائل دیگری برایم پنهان مانده که به آن توجه نکرده ام.
این زندانی دهه ی شصت افزود: فرهنگ زندان، فشرده ای از فرهنگ جامعه است. و جامعه ای که زندانی سیاسی دارد قطعا دیکتاتوری بهش حاکم است و البته در هر جامعه ی طبقاتی زندانی سیاسی وجود دارد.
فیروزه باز به کتاب خانم شکری اشاره کرد و گفت: کار دیگری که این کتاب با من کرد و بسیار ارزشمند است، این که به قدری ساده و دلنشین نوشته شده که هر کسی می تواند احساس کند می خواهم بنویسم، مهم نیست که چه جوری بنویسم، دلم می خواهد تجاربم را بنویسم. از خاطرات آن دوران نوشتن کار ساده ای نیست، چه به عنوان زندانی، چه به عنوان خانواده ی زندانی و چه مردمی که شاهد چنین خانواده هایی بودند. بسیاری از ماها بعد از بیرون آمدن از زندان و حتی در میانسالی عوارض آن دوران را همواره با خودمان حمل می کنیم.
سخنران بعد از ذکر چند خاطره ی دیگر از دوران زندان در پایان گفت: کتاب اعظم شکری دروازه ای بود برای من که رها بشوم از هرچه قید و بند است برای حرف زدن و ارائه ی تجربیاتم در ارتباط با خشونت سیستماتیک نسبت به جنس زن، پنهانکاری عمومی فرهنگی که در فرهنگ دیکتاتوری نهادینه شده و مردها هم از بابت آن رنج می کشند.
فیروزه با این جمله سخنانش را پایان داد: آزادی مثل زندگی، هدیه ای ست که نباید از دست داد و خوب است که برایش بایستیم.
ادامه مراسم با سخنان نویسنده کتاب، اعظم شکری همراه بود. او ضمن تشکر از حاضران در سالن، انتشارات زاگرس، دکتر مصلی نژاد، و خانم وداد و آقای محمود برای همکاری و همراهی در چاپ کتاب، گفت: با گسترش اعتراضات مردم در سال ۵۷ همچون بسیاری از جوانان به سیاست رو آوردم و در این دوران تعداد بسیاری از رفقا و دوستانم به اسارت رژیم جمهوری اسلامی درآمدند. زمانی که به اینجا آمدم همواره در فکر این بودم که کاری باید کرد. جدا از فعالیت در زمینه های مختلف شاید به دلیل از دست دادن عزیزانم، زندان و زندانی جایگاهی ویژه ای در ذهن من داشته و دارد. بالاخره با به دست آوردن وقتی سعی کردم که تمام اراده و نیرویم راجمع کنم و به کاری درباره زندان بپردازم تا از این مشغولیت دل رهایی یابم. در این جهت با دوستی صحبت کردم و ایشان پیشنهاد داد که به قاعدگی زنان در زندان بپردازم. به دلایل مختلف پیشنهاد ایشان را با جان دل پذیرفتم از جمله
ـ در جوامع مختلف راجع به قاعدگی، این رخداد طبیعی در بدن زنان، نمی توان به راحتی صحبت کرد و از این پدیده چماقی ساخته اند برای تضعیف شخصیت، روح و روان زنان؛
ـ کنجکاو بودم که بدانم قاعدگی در زندان چگونه بوده است؛
ـ در ادبیات زندان به قاعدگی زنان بسیارکمتر از دیگر گوشه های زندان پرداخته شده بود؛
ـ قاعدگی به مثابه یکی از معضلات زندگیم بود.
اعظم شکری گفت: با بیش از ۷۰ـ۶۰ نفر تماس گرفتم و در کل ۱۹ نفر حاضر به مصاحبه شدند. تعدادی از دوستان که حاضر به مصاحبه نشدند اصلا پرداختن به این موضوع را قبول نداشتند و به نظر آنها بهتر بود که به شکنجههای قرون وسطایی در زندانهای جمهوری اسلامی بپردازم،گروه دیگر از دوستان بر این عقیده بودند که رژیم ج.ا. ماهیتش بر همه آشکار است و لزومی ندارد که به چنین کارهایی دست زد. عده ای هم بر این باور بودند چون من زندانی نبودم پس نباید دست به این کار بزنم چرا که از نظر آنها حریم خصوصیشان بود و این کار مرا تجاوز به حریمشان می دانستند.
اما ۱۹ نفر حاضر شدند زندگی سخت زندان را با من تقسیم کنند که نمی دانم با چه زبانی و یا واژه ای از این دوستان تشکر کنم.
اعظم شکری توضیح داد: با مجاهدین هم سعی کردم مصاحبه ای داشته باشم اما آنها حاضر به مصاحبه نشدند و در پاسخ من که نقطه نظر شما درباره قاعدگی در زندان بطورکل و از زوایای مذهبی مثل غسل کردن، نجس بودن بطور خاص بسیار ارزشمند است، می گفتند شرایط ما هم همانند زندانیان دیگر بود و زمانی که آب در دسترس نبود تیمم می کردیم.
اجرای نمایشنامه خوانی توسط حسین افصحی آخرین برنامه ی این مراسم بود. او نمایش کوتاهی را با استفاده از دیالوگ های مصاحبه شوندگان کتاب “قاعدگی زنان در زندان های جمهوری اسلامی” نوشته بود که آن را با روخوانی اجرا کرد. انتخاب این دیالوگ های واقعی و نه تخیلی و ترکیب آنها با زبان و ادبیات زندانبانان و مسئولان زندان حاصلش نمایشنامه ای شوکه کننده بود که شنونده آرزو می کرد تخیل باشد و نه واقعیت!
پایان بخش این مراسم، پذیرایی، خرید و امضای کتاب بود.
جالبه، آقای افصحی که اینقدر به مسائل بانوان حساسند، پس چطور به کارگردانی نسخه تحریفی “زوج آزاد” داریو فو، بر اساس خواسته هادی خرسندی از عمله اکثریتی ها، پروانه سلطانی، به اسم “غیرت در غربت” تن دادن؟ آنهم با این توجیه خرسندی که: ” تماشاچی مرد ایرانی هر قدر هم خیانت کنه ، قبول نمیکنه زنش مقابل به مثل کنه …”
پروانه هم که اونقدر ذوق زده سفر در کابین کلاس یک شده بود، آبروی ناداشته چند ساله ش رو سر این قضیه گذاشت
اینگونه است که زنی که در نسخه اصلی در پایان نمایش میشورد و معشوقه میگیرد، در “غیرت …” همه خیانتهای شوهر را با دست گلی میبخشد …