یک نگاه مصلحت اندیشانه و بی طرفانه به جامعه ایرانی در برابر ملیت های دیگر کانادا به ما می گوید که به واقعیاتی چون وزن جمعیتی، سطح همگرایی و همپوشی مدنی، وضعیت همبستگی فکری- فرهنگی، میزان همکاری سیاسی- تشکیلاتی و نیز توان مالی جامعه خودمان، برای تأثیرگذاری مفید و مثبت در جامعه چند ملیتی کانادا، توجه داشته باشیم. گفتارها و رفتارهایمان و در یک سخن روش و منش ما در نقش آفرینی در جامعه جوان و نوپای کانادا، جایگاه ما را در آینده این کشور بزرگ و دوست داشتنی تعیین خواهد کرد. پر روشن است که ایرانی علاقه مند به بهبود زندگی خانواده، جامعه خود و کشوری است که بدان پناه آورده است. از این روست که باید در شیوه بیان خواست هایی که بویژه مربوط به جامعه ما می شود قدری بیشتر دقت کنیم و از هرگونه فضاسازی و بیان احساسی و عصبی خواست ها دوری گزینیم؛ آنهم در زمان انتخابات که هر حرف و عملی با دقت در نظر گرفته خواهد شد. فراموش نکنیم که هر موضع گیری از طرف هر کسی که نقش مؤثری در جریان اتنخابات دارد می تواند در روند و نتیجه انتخابات و شرایط پس از آن تأثیر بگذارد. انتخابات، آن هم در کشور دمکراتی مثل کانادا، شوخی نیست. فراموش نکنیم که چه بسا آنچه را ما واجب و مفید می دانیم، شاید در بخش های دیگر جامعه کانادا به گونه ای دیگر درک شود و در نتیجه، اصرار ما واکنش های تند و زننده ای بوجود آورد. ما نمی توانیم بی مهابا و شتابزده، خیلی زود به جایگاهی که می خواهیم برسیم. دیگران هم به اندازه کافی و شاید بسیار بیشتر از ما فعال و اهل تعاملند. تجربه به ما می گوید که هر وقت بدون ارزیابی شرایط عینی و مجموعه حقایق پیرامون، تنها از روی تعصب، احساسات و عصبانیت، خواست و یا حقی را دنبال کردیم، نتیجه نگرفتیم و ضرر کردیم. رویکرد عصبی و احساساتی قطعا هیچ فایده ای ندارد و صد البته در جامعه میانه رو و آرام کانادا اصلا خوشایند نیست. شایسته است همواره به یاد داشته باشیم که ما با یک دنیا عشق و علاقه به کانادا آمدیم و این کشور زیبا را برای خودمان بهترین خانه و پناهگاه دانستیم. از این رو، باید با دیدی فراتر و بازتر به مصالح گوناگون این کشور نگاه کنیم. درست است که نوع رابطه سیاسی- اقتصادی کانادا با ایران- به عنوان یک عضو پر سر و صدا در جامعه بین الملل، به گونه ای با مصالح این ملت بزرگ پیوند خورده و همچنین جامعه ایرانی خواه ناخواه درگیر درستی و یا نادرستی این سبک تماس شده است. اما در نظر داشته باشیم که منافع و مصالح کانادا تنها بهبود رابطه با ایران نیست. هرآینه، ناگفته پیداست که قهر و نادیده گرفتن راه های تماس با دولت ها و حتا دولت های بی منطق هیچگاه یک مشی سیاسی و عاقلانه نبوده است.
در این مورد که رهبران احزاب بیایند و نسبت به نوع تعامل با ایران در بحبوحه انتخابات، آنهم به شکلی شفاف و بدور از لفافه های سیاسی- آن گونه که ما دلمان می خواهد، بدون در نظر داشتن بسیاری خواست ها، دغدغه ها و حاشیه هایی که این موضوع نه تنها در کانادا که در خود ایران و در سطح دنیا و منطقه دارد؛ موضع گیری کنند، به نظر خیلی رادیکال می آید. باید سه نکته اساسی را در نظر داشته باشیم. نخست آن که کانادا در سیاست خارجی جوان تر از سن خودش است. نقش آفرینی، بازیگری و کنشگری فعال کانادا در ترتیبات کلان بین المللی و در مناطق دور به دلایلی هنوز جدی گرفته نشده است. این رویکرد شاید به شکلی در راستای مصلحت آرامش و توسعه کشور باشد؛ اما تأخیر در بازبینی این روند، قطعا برای کانادا خسارت بار است. کانادا باید تجربه کشورهایی که تا چند دهه پیش عقب مانده بودند و حالا به واسطه فعالیت فراگیرشان در جای جای دنیا در جایگاه ویژه ای در تعاملات بین المللی قرار دارند را خوب ارزیابی کند. این بدان معنا نیست که کانادا رویکرد مداخله گرانه پیش گیرد. بازیگری فعال با مداخله گری، زمین تا آسمان فاصله دارد. توان کانادا شاید با برخی قدرت ها که توان نظامی و اقتصادی و تکنولوژی بسیار بالا دارند؛ هم اندازه نباشد. اما کانادا باید مراکز پژوهش منطقه ای و جهانی خود را در راستای فرصت یابی، فرصت سازی و گسترش نفوذ در همه عرصه ها، هر چه بیشتر فعال کند. ایران با آن موقعیت منطقه ای و در همسایگی ۱۵ کشور بزرگ و کوچک که برخی بسیار مهم و برخی بسیار دردسرسازند؛ نمی تواند و نباید مورد بی توجهی قرار گیرد.
نکته دوم آن که خواست ما پیرامون نوع تعامل کانادا با ایران باید با در نظر داشت شرایط واقعی، امکانات و مصالح آینده دو کشور باشد. از یاد نبریم که رفتار و مشی حکومت ایران چندان قابل پیش بینی و قابل اعتماد نیست. باور کنیم که تعامل با ساختار حکومت ایران که در زمان اصلاحات و اعتدال، رفتار خشنی با مردم خود دارد و دستگاه پلیسی و دادگاه های فراقانونی و فرمایشی آن برخی هموطنان ایرانی- کانادایی ما را به ناحق مجازات کرده و کشته است؛ چندان ساده نیست. شاید دولت کانادا می توانست و یا می بایست رویکرد بهتر و سیاستمدارانه تری را در برابر ایران پیش می گرفت و از شتابزدگی و دیپلماسی عصبی و واکنشی دوری می کرد. چه بسا، در آینده پس از انتخابات، هر دولتی که بیاید، با توجه به سیر تحولات در سطح جهانی و منطقه ای و از جمله نمودار گشتن دیپلماسی واقع گرایانه تر و عملگرایانه تر ایران در برابر متحدان کلیدی کانادا یعنی انگلیس و امریکا و نیز با در نظر داشت نیازها و فرصت ها در ایران و کمکی که جامعه ایرانی کانادا در این زمینه می تواند بکند؛ در نوع تعاملش با تهران بازبینی کند. شاید به عنوان نمونه باز کردن دفتر حافظ منافع برای یک دوره زمانی که بتوان اعتماد بیشتری کسب کرد کاری عملی باشد.
نکته سوم آنکه شاید بهتر باشد جامعه ایرانی خواست های منطقی خود را به ویژه در این زمان، بدون هیاهو و برجسته سازی در فضاهای واقعی و مجازی، از طریق ایرانیان با نفوذ و مطمئن، به احزاب سیاسی اعلام کند تا مطمئن شود که دولت آینده در اتاوا با دقت بیشتر و ملاحظه منطقی تر و نیز با عنایت به علاقه جامعه ایرانی به امنیت، ثبات و رشد و توسعه کانادا، پیرامون سبک و سطح رابطه با تهران تصمیم می گیرد. بدین ترتیب ما نشان خواهیم داد که تا چه اندازه به آینده کشوری که به ما پناه داده علاقه مندیم و مصالح کانادا را جدای از مصالح جامعه خودمان نمی دانیم. هر آینه، این بدان معنا نیست که از حضور فعال و سازنده در انتخابات و یا حمایت از حزبی که آن را بهتر می دانیم، دست بکشیم و این گونه فکر کنیم که اهمیت ما در انتخابات کم است و اصولا انتخابات و نتیجه آن هیچ فرقی به حال ما ندارد. بی تردید انفعال و انزوا نه در شأن ما و نه به سود ما به عنوان جامعه ایرانی کاناداست.