با گذشت بیش از ده روز از کودتای نافرجام ترکیه، شهرهای بزرگ هر روز مملو از جمعیتی است که برای اظهار تنفر از کودتا به خیابانها میآیند و فروشگاهها بار دیگر به روال معمول خود بازگشتهاند، اما در ژرفای ترکیه هیچ چیز هنوز عادی نشده؛ کودتای اصلی در جریان است و دموکراسی میرود تا برای مدت زیادی پس نقاب جمهوری اعلام نشدهی اسلامی پنهان بماند.
به گزارش خبرگزاریها و نگاهی به لیست قیمت شرکتهای جهانگردی عمق فاجعهی پیش رو بیشتر نمایان میشود؛ ناپدید شدن گردشگران و فرار سرمایهها از ترکیه عمق فاجعهی پنهانی است که کودتاگران کنونی آن را در نقاب خاموشی گذاشتهاند. بیشتر کشورهای اروپایی به شهروندان خود اعلام کردهاند در شرایط کنونی بهتر است از گذراندن تعطیلات در ترکیه صرفنظر کنند. این پیشنهاد به معنای از دست رفتن درآمد جهانگردی است که به طور خودکار بیکاری و فقر تعداد زیادی را رقم خواهد زد. دولت هم با سرکردگی اردوغان هر روز برای پنهان نگاه داشتن فاجعه اقتصادی که تاکنون به آن میبالید، بیش از هر زمانی سرکوب آزادیهای مدنی را در دستور روز دارد. بسته شدن بیش از صد نهاد مدنی و حقوق بشری نشان میدهد که جمهوری اسلامی ترکیه نه تنها از تجربهی تلخ ایران درس نگرفته که پا جای پای ولایت فقیه گذاشته و سیاستهای تمامیتخواهی را در برابر دموکراسی قرار داده است. یعنی دست کم چهل سال عقب ماندگی بر پیشانی ترکیه اسلامی قرار خواهد گرفت.
دولت ترکیه به جای سامان دادن به شوربختیهای جامعه، به بهانه کودتا، به طور جنونآمیزی در پی شکار، دستگیری، زندان، شکنجه و در صورت تصویب دوبارهی حکم اعدام، قربانی کردن نیروهایی است که خواهان دموکراسیاند. نیروهایی که جمهوری اسلامی ترکیه و عقبماندگی را برنمیتابند. اردوغان برای فاش نشدن کودتای خویش علیه منافع ترکیه، ادعا میکند که شریک پیشیناش در قدرت؛ فتحالله گولن که خود نیز از اسلامگراهای تندرو است و ساکن آمریکا، عامل کودتا بوده و خواهان سرکوب جنبشی است موسوم به جنبش گولن. اردوغان برای مشروع جلوه دادن سرکوبهای خود ادعا میکند که گولن دولتی درون دولت رسمی تشکیل داده بوده است و به ناچار باید همهی هواداران دولت وی را از کار کنار گذاشت.
گولن متهم میشود که نیروهایش در همهی نهادهای دولتی و خصوصی نفوذ دارند تا به این ترتیب بشود بیش از هفتاد هزار نفر را که هنوز هم ادامه دارد، به سادگی از کار بیکار کرد و بیش از ۱۵ هزار نفر را به زندان فرستاد که بنا بر ادعای سازمانهای حقوق بشری، شکنجه و آزار آنها بخشی از فرایند اقرارهایی است که شاید از نوع جمهوری اسلامی ایران باشد. یعنی کسانی واداشته میشوند به جرمی اقرار کنند که مرتکب نشدهاند. کارشناس روزنامهی داگسآویزن نروژ در تحلیل روز دوشنبهی خود مینویسد: بیتردید گولن هوادارانی در ترکیه و اروپا دارد، اما او هیچ سازمان یا حزب رسمی با اعضای مشخصی ندارد. آنچه به او منسوب است، جنبشی نامعلوم است که با مردم همدردی میکند. همین نامشخصی جنبش گولن موجب شده که اردوغان هر کسی را که اندکی هم با سیاستهایش مخالف باشد، به بهانهی عضو جنبش گولن بودن، دستگیر کند. یعنی همانی که اکنون در جریان است.
چنانچه رسم همهی رهبران تمامیتخواه و پارانوید جهان است، اردوغان اکنون شیطانی که میبایست در برابر آن مبارزه کند را یافته است. این شیطان همانی است که ولی فقیه ایران بدون این که به دولت یا فرد معینی اشاره کند، آن را «دشمن» مینامد. اردوغان هم اکنون با اشاره به گولن و هوادارانش «دشمن» فرضی که باید علیه آن جامعه را تجهیز کرد، یافته است. او باید با دشمن فرضی که به تصور او همهجا هست مبارزه کند. او در همهی سخنان خود تکرار میکند؛ ما اکنون خائنین به وطن را در آستین داریم. سیاست اردوغان تازه نیست که ادامهی راه همهی تمامیتخواهان جهان است. اینان برای ادامهی حیات سیاسیشان به دشمن نیاز دارند؛ دشمنی که در ترکیه معین است و گولن نام دارد و در ایران غرب است و ناشناس.
به گزارش خبرگزاری نروژ، وجه مضحک و خندهدار کردارهای اردوغان این است که گویا تلاش برای کودتای نظامی دلیلهای دیگری در چشمانداز خود داشته که خود نیز از آن بیخبر بودهاند. ماه آینده تعداد زیادی از ژنرالهای ارتش از کار برکنار خواهند شد که نه تنها لیست که تاریخ برکناریشان هم تعیین شده است. ناباورانه انگار موضوع کودتا فراتر از گولن است و جنبش موسوم به جنبش گولن. انگار هدف کودتا برقراری دموکراسی و مردمسالاری نبوده است و صلح و آرامش را هم در چلهی کمان ندارد. گویا هدف کودتا، ژنرالهای ارتش بودهاند که همیشه هوادار سیاستهای آتاتورک بودهاند. بسیاری از کودتاگران و بهویژه نیروهای فرودست از نیت کودتای نافرجام خبر نداشتهاند؛ سربازان پیاده نظامی که پل بسفر را اشغال کرده بودند خبر نداشتند که در کودتا شرکت کردهاند؛ در گفتگویی که تلویزیون نروژ بازپخش میکرد یکی از سربازها میگوید: به ما گفته بودند برای مقابله با نیروهای داعش و خلافت اسلامی باید پل را در اختیار داشته باشیم. چه کسی و با چه نیتی به نیروهای شرکت کننده در کودتای نافرجام دروغ گفته بوده است؟
روند تاریخی شرایط نامعین در ترکیه گفتمان امروز نیست که تاریخی دراز دارد. هنگامی که آتاتورک در سال ۱۹۲۳ بر خاکستر امپراتوری عثمانی دولت جدید و مدرن ترکیه را بنا نهاد، تصورش دولت قوی و مدرن ترکیه بود؛ ترکیهای که مردم میبایست در خدمت حکومت باشند نه این که دولت در خدمت مردم. وجهی که اردوغان هم اکنون ادامه میدهد، یعنی همه در خدمت سیاستهای تمامیتخواهی او. از این زاویه اگر به کنشهای اردوغان نگاه کنیم، میشود او را فرزند خلف سیاست و سنتهای آتاتورک خواند. سیاست و سنتی که همیشه تمامیتخواه بوده و کمتر به اصول انسانی و مبانی حقوق بشر پایبند بوده است، اما در کنار سیاست یادشده، آتاتورک معتقد بود برای هموار شدن راه مدرنیته و دولت مدرن، باید دولت را از دین جدا کرد. راهی که اردوغان خلاف آن را طی میکند. راهی که سرانجاماش چیزی مگر «جمهوری اسلامی ترکیه» نخواهد بود.
اختلاف اردوغان با گولن هم موضوع هفته پیش نیست که ریشه در تاریخ ترکیه دارد؛ زمانی که حکومت ترکیه زاده شده است. جنبش گولن ریشه در دوران عثمانی دارد؛ این جنبش در سال ۱۸۲۶ برای کسب قدرت بنا نهاده شده و در فراز و فرودهای تاریخ ترکیه گاه آشکار و گاه پنهان تأثیرگذار بوده است. روحانی مشهور آن زمان بدیزمان سعید نرسی Bediüzzaman Said Nursi جنبش دینی را پایهگذاری کرد. با شروع به کار این جنبش دینی، کارزار قدرت و اسلام در ترکیه آغاز شده است. کارزاری که بین دولت عثمانی و سنت اسلامی وجود داشت. از طرف دیگر، جنبش اسلامی اردوغان هم ریشه در دههی سوم قرن بیستم دارد. جنبشی که سنی گراست و در باورهای فرقهی نقشبندی ریشه دارد. در نگاه به دو سیاست دینی میتوان آشکارا به این نتیجه رسید که برخورد جنبش گولن با مسایل روز، بسیار میانهرو است و اردوغان خواهان پسگرد به روزهای سیاه تاریخ اسلام دارد. البته باید یادمان باشد که این اختلاف موجب نشد که این دو؛ اردوغان و گولن تا سال ۲۰۱۳شریک سیاسی باشند. برای کسب قدرت بیشتر بود که این دو از هم جدا شدند.
تحولات کنونی بسیار شگفتانگیز هستند؛ در هنگامهی بهار عربی، نماد دولت دینی و مدرن در خاورمیانه، ترکیه بود. کشوری که با وجود اسلامی بودنش دموکراتیک هم بود. اما اکنون روی دیگر دولت ترکیه عیان شده و اختلاف فاحش سیاستهای دموکراتیک با دین اسلام را روشن کرده است. طبق قانونهای من درآوردی، انتقاد به کردار اردوغان جرم است. سیاستهای اسلامگرایی رئیسجمهور فراتر است از سیاست و قدرت. سیاست او اکنون مخالفت لیبرالیسم، برابری زنان و آزادی رسانهها است. سیاستی که در ادامه نابودی چندفرهنگی پذیرفته شده در ترکیه را دامن خواهد زد. بقای چنین سیاستی سرکوب سیاسی و فرهنگی مخالفان است.
بعداز کودتای نافرجام، اردوغان خواهان فروپاشی نهادهای ارتش ترکیه است که یکی از ارکان قدرت در ترکیه میباشد. از نظر او اکنون ارتش خطرناک است و این دیدگاه را برای پنهان ماندن باور خویش به مردم نسبت میدهد؛ در سخنرانی خود روز شنبه گفت: “مردم میدانند که ارتش اکنون خطرناک شده”. سنت کودتا در ترکیه موضوعی تازه نیست؛ چهار بار در سالهای اخیر که هر بار هم منتهی شده به شکنجه و ظلم به مخالفان. مشکل اصلی این است که اردوغان ادعا میکند برای برقراری و تقویت مبانی دموکراسی باید ارتش را سرکوب کرد. در این معنا او تنها تهدیدی که میتواند قدرتش را – که به احتمال در اندازههای ولایت فقیه خواهد بود – به خطر بیندازد از سر راه برمی دارد.
شاید بپرسیم مردم ترکیه کجای این پازل هستند؟ مردمی که هر روز به فرمان او به خیابان میآیند و او را حمایت میکنند، چه میدانند؟ مراد اوزبانک یکی از مورخان نامدار ترکیه است که میگوید: بدفهمی است که فکر کنیم رژیمهای غیردموکراتیک از پشتیبانی مردم برخوردار نیستند. – بیشتر رژیمهای فاشیستی جهان به طور معمول از حمایت مردم برخوردار بودند. ترکیه هم استثنایی بر قاعده نیست و اکنون در همین شرایط قرار دارد. با حمایتهای مردم ترکیه، اردوغان هر روز و گام به گام دموکراسی را در ترکیه تضعیف میکند تا به خاکش بسپارد.
شوربختانه دولتهای غربی هم تا امروز مگر در حرف هنوز هیچ گام مؤثری برای جلوگیری از سقوط دموکراسی در ترکیه برنداشتهاند. نهادهای مردمنهاد اعتراض کردهاند و از دولتهای غربی خواستهاند که هر چه زودتر وارد میدان شوند و نگذارند مبانی حقوق بشر در ترکیه بخشکد. انجمن جهانی قلم، عفو بینالملل، شورای حقوق بشر و خبرنگاران بدون مرز به طور رسمی از دولتها خواستهاند تا در مقابل فروپاشی مبانی آزادی و حقوق بشر در ترکیه سکوت نکنند.
اما سکوت دولتهای غربی موجب شده که اردوغان هر روز اسلامی کردن و سرکوب مخالفان را تشدید کند. بسته شدن مدرسه، دانشگاه و مرکز پزشکی به بهانه حضور و نفوذ هواداران گولن، مشتی است نمونهی خروار. چراغ فرهنگ چند فرهنگی در ترکیه در حال خاموش شدن است و بر همهی فرهیختگان جهان است که نگذارند اردوغان به بهانهی مقابله با شیطان و دشمن فرضی ارکان فرهنگی دموکراسی را فرو بپاشد.