“پیکر بی جان یک ترنس زن پس از یک هفته بی خبری در حالی که سوزانده شده بود پیدا شد”۱۴ آگوست ۲۰۱۶
“به گزارش رسانه های محلی یک مرد همجنسگرای سوریه ای ربوده شد، مورد تجاوز قرار گرفت و سر از بدنش جدا شد” ۳ آگوست، ۲۰۱۶
دو نمونه از عناوین خبری ماه گذشته از وضعیت جامعه ی ال جی بی تی در ترکیه.
آندره*، پناهنده ی همجنسگرای ایرانی و فعال حقوق اقلیت های جنسی که هم اکنون در ترکیه به سر می برد می گوید: نشریات پرمخاطب مثل، گاردین، هافینگتون پست، پینک نیوز و غیره فاجعه محورند. تا زبانم لال کشته نشویم و بدنمان تکه تکه نشود موضوع داغی برای خبررسانی نیستیم.
با خودم فکر می کنم، “فاجعه محور” . . چه ترکیب جالبی. یادم می ماند که از این کلمه استفاده کنم.
تکرار می کنم، فاجعه . . فاجعه . . فاجعه . . فایده ندارد. مفهوم این کلمه مدتی ست در ذهنم کم رنگ شده. دیگر نمی دانم چه چیزی به حدی بد است که از اتفاقات بد معمولی غیرقابل تحمل تر، هولناک تر و تکان دهنده تر است. حدس می زنم شما که هم اکنون این گزارش را می خوانید یا شما که احتمالاً صفحه ی قرمز با نوشته ی “خبر فوری” را در عنوان خبرهای بی بی سی مشاهده می کنید در این مورد با من هم دل باشید.
زمان زیادی از “خبر فوری” کودتای نظامی ترکیه نمی گذرد. ماجرایی که سلسله ای از وقایع ناخوانده ی دیگر از جمله بازداشت عده ی زیادی از شهروندان ترکیه که در لیست مخالفان اردوغان قرار داشتند، اعلام وضعیت اضطراری در کشور، بالا گرفتن خشونت ها از طرف گروه های خودسر و غیره را به همراه آورد. اما در این میان پناهندگان جامعه ی ال جی بی تی ایرانی این روزها در ترکیه در چه حالی به سر می برند؟
جامعه ی سنتی ترکیه پیش از به قدرت رسیدن جریان های اسلام گرا نیز جامعه ای همجنسگرا/ترنس ستیز بوده است. پیش تر نیز اقلیت های جنسی در این کشور با خشونت های کلامی و فیزیکی فراوان رو به رو بوده اند. بسیاری از پناهندگان به دلیل نداشتن مجوز کار وارد بازار سیاه کار می شدند. اغلب آنها که از حمایت خانواده نیز محروم بودند با کم ترین دست مزد ساعت ها در محیط های مملو از خشونت و همجنسگرا/ترنس ستیز کار می کردند. بعضی نیز برای تأمین مخارج روزانه کارگر جنسی می شدند و خطرات آن را به جان می خریدند. گزارش ها حکایت دارد که با روی کار آمدن دولت اسلام گرا وضعیت آنها وخیم تر شده است.
روایت هایی که می خوانید چکیده ای از گزارش های پناهجویان کوئیر و ترنس ال جی بی تی ساکن ترکیه می باشد.
آندره کم سن و سال است. زمانی که از ایران گریخته هفده سال بیشتر نداشته. می گوید، از زمستان گذشته تا کنون چهار بار مورد خشونت فیزیکی و ضرب و شتم قرار گرفته. از او تقاضا می کنم درباره ی یکی دو مورد آن صحبت کند. او توضیح می دهد زمستان بود، پیش از کودتا، در ساعت شلوغی از غروب رفتم بیرون که چیزی بخورم. سوییشرتی به تن داشتم که کلاهش را روی سرم کشیده بودم، هندزفری موبایلم هم به گوشم بود. خلاصه گرم گوش کردن به موسیقی بودم و حواسم به اطراف نبود. رو به روی یکی از مراکز خرید شهر ناگهان با ضرب لگد یک نفر خوردم به دیوار. قلبم داشت باز می ایستاد. مثل این بود که یک شهاب سنگ از آسمان به من خورده باشد. زبانم بند آمده بود که آن فرد کلاهم را کشید، یقه ام را گرفت و من را به دیوار چسباند. یک چیزهایی به ترکی گفت که من نفهمیدم جز آن قسمت که گفت “سرت رو می برم.” من شروع کردم به جیغ زدن که مرد عابری ما را از هم جدا کرد. چند ثانیه که از آنها دور شدم متوجه شدم مردم زنگ زده بودند به پلیس. پلیس آمد و ما رفتیم دفتر پلیس. من ترکی بلد نبودم به همین خاطر پلیس دائم سرم فریاد می کشید و من گریه می کردم. خلاصه بدون این که مترجمی در اختیارم بگذارند با لحن بدی از من خواستند که آنجا را ترک کنم و من با دلهره و شکم خالی به خانه برگشتم.
بعد از ماجرای کودتا در خیابان راه می رفتم و باز هندزفری در گوشم بود اما این دفعه حواسم جمع تر بود. متوجه خانمی شدم که با دخترش از کنار من رد شد و برگشت نچ نچ کرد. من هم به عنوان اعتراض برگشتم در چشم هایش با عصبانیت خیره نگاه کردم. هنوز قدمی از او دور نشده بودم که موهایم را از پشت کشید و به سمت خودش جمع کرد. بعد از اینکه یک سری فحش حواله ام کرد مرا به جلو هول داد. من هم به عبرت تجربه ی گذشته راهم را کشیدم و رفتم. به پلیس هم خبر ندادم که دردسرم چند برابر نشود.
آندره در مورد تجربه ی دیگران می گوید. از دوستان غیر کوئیر خود خبردار شده به یک همجنسگرای ایرانی در شهر اسکیشهیر تجاوز شده. دو روز بعد آندره پس از صحبت با فرد آسیب دیده گزارش می دهد “طی پیگیری هایی که کردم متوجه شدم، ماجرا از این قرار است که یکی از دوستان در دو روز متوالی مورد خشونت قرار گرفته اما این خشونت ها همواره با تجاوز جنسی نبوده. در روز نخست یک ماشین در نزدیکی خانه ی او، وی را تا دم خانه تعقیب کرده و او در حین فرار سرش به پله اصابت می کند و می شکند و با وجود داشتن برگه ی اورژانس و صورت جلسه ی پزشکی از ترس به پلیس مراجعه نمی کند. در روز دوم همراه دوست اش در حال راه رفتن بوده است که عده ای ظاهرش را مسخره می کنند و به او حمله می کنند تمام پولش که “صد و پنجاه لیر/هزینه ی خورد و خوراک یک هفته تا ده روز” بوده را می برند. در پی این زورگیری بخاطر ظاهرش “زنانه” و ملیت اش مورد اهانت و تهدید قرار می گیرد و می گوید اخاذ ها به خوبی می دانستند که عملاً امکان شکایت و پیگیری قضایی برای او وجود ندارد.”
فرهاد* از دیگر پناهندگان همجنسگرای ساکن ترکیه، می نویسد روزی نیست که خبر ضرب و شتم و خشونت علیه یک همجنسگرا یا ترنس به گوش ما نرسد. در این میان پلیس به گزارشات این گونه خشونت ها پاسخی نمی دهد و حتی بسیاری از خشونت ها از طرف خود پلیس صورت می گیرد. او ادامه می دهد، فردی را می شناسد که چهار روز است جز برای خرید از خانه ی خود خارج نشده. پس از کودتا کشور به مدت سه ماه در شرایط اضطراری قرار گرفته. پلیس هر زمان که اراده کند می تواند افراد را تفتیش بدنی کند، می تواند در صورت لزوم (تخطی از فرمان ایست) تیراندازی کند. با افزایش احساسات میهن پرستی و اسلام گرایی در میان مردم خشونت ها نسبت به افراد ال جی بی تی و ملیت های دیگر به وضوح شدت گرفته و علنی تر شده. گروه های فشاری که پس از کودتا تشکیل شده اند در محله های مختلف گشت زنی می کنند. او اضافه می کند، در مسجد محله ی ما بعد از اذان مردم گرد هم می آیند و واعظان مردم را تشویق به امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
گروه اکتیویستی پنبه حیات در شانزدهم آگوست در جلسه ای با حضور حزب دموکراتیک خلق های ترکیه (ه د پ) از فیگن یوکسک داغ، از رهبران حزب دعوت کرد راجع به ماجرای قتل هانده کادر سخن بگوید. او یاد تمام افراد ترنسی که مورد هدف این جنایات قرار گرفتند را گرامی داشت و تصریح کرد، ما باید مبارزه را با محکوم کردن این جنایات آغاز کنیم و گفت، “خاکستر هانده [به زبان ترکی به معنی خنده] کسانی را که این وحشت را ایجاد کردند خاموش خواهد کرد.”
هانده کادر یک ترنس کرد از مخالفان دولت و کارگر جنسی بود که خبر پیدا شدن جسد سوخته اش روز چهاردهم آگوست پس از یک هفته بی خبری در رسانه ها منتشر شد. فعالان ال جی بی تی باور دارند که مرگ او مصداق جنایت از روی نفرت است. آنها تعصب مذهبی و ترنس فوبیا را عامل خشونت و از میان رفتن جان او و بسیاری دیگر از اعضای جامعه ی کوئیر و ترنس ترکیه می دانند.
در یکی دو سال اخیر به دلیل جنگ های داخلی سوریه موجی از پناهندگان سوری به کشورهای اروپایی و کانادا پناهنده شدند. دولت کانادا که در گذشته پناهندگان ال جی بی تی را راحت تر از کشورهای اروپایی و آمریکا می پذیرفت با اولویت قرار دادن پناهندگان سوری، رسیدگی به پرونده های دیگر از جمله اقلیت های جنسی را تقریباً به حالت تعلیق در آورده. به گفته ی آندره، تعداد زیادی از پناهندگان چهارده ماه است که فرم های باز اسکان سفارت کانادا برای مصاحبه ی سفیر را دریافت نکرده اند. تعداد کمتری برای مصاحبه با سفیر فراخوانده شده اند، در حالی که در گذشته در این مدت زمانی مصاحبه ها به طور کامل انجام شده بود یا افراد به کانادا منتقل شده بودند. در این میان مسئولان سازمان ملل و سفارت کانادا در آنکارا نیز پاسخگو نیستند و هر کدام دیگری را مسئول تأخیرها عنوان می کنند.
در این میان آندره و گروهی از پناهجویان سعی کردند توجه فعالین این حوزه را به جریانات اخیر ترکیه معطوف کنند. آنها تلاش می کنند با نامه نگاری و ارائه ی روایات و مستندات به نشریات مختلف، مسئولین امر در سازمان ملل، اداره ی شهروندی و مهاجرت کانادا و غیره، چاره ای برای وضعیت موجود بسازند. تلاش های آنها تا کنون به نتیجه مانده.
با آگاهی به اینکه ریشه ی این فاجعه را باید در جای دیگری پیدا کرد و از جای دیگری خشکاند. نویسنده ی این مقاله قصد دارد توجه جامعه ی ایرانی و افراد فعال در حوزه های مختلف از جمله پناهندگان، ال جی بی تی، سیاست، مهاجرت و غیره را به وضعیت پناهندگان ال جی بی تی در ترکیه جلب کند و از آنها درخواست می کند به همیاری و چاره جویی برای شتاب بخشیدن به پروسه ی بازاسکان این جامعه به طور جدی تر فکر کنند. قبل از اینکه وضعیت پناهندگان؛ این انسان ها، به فاجعه ای دیگر تبدیل شود.
*برای حفظ امنیت افراد از نام اصلی استفاده نشده