ایرانگردی
به هر برزنی جشنگاهی سده
همه گرد بر گردش آتشکده
(فردوسی)
سرزمین زرخیز ایلام، با مردمی دلاور و مهماننواز در گوشه غربی کهندیار ایرانزمین، و در دامان پرمهر کوهستان زاگرس قرار دارد. در جایی که تمدن باستانی عیلام بیش از ۵۰۰۰ سال پیش تشکیل شده بود. عیلامیان باستان سرزمین خود را هتامتی به معنی «سرزمین خدا» مینامیدند. در کتیبههای سومری، این سرزمین را آلام، آلامو یا آلامتو خواندهاند که معنی آن کوهستان برآمدن خورشید و یا «خورشیدکوه» است.
تمدن ایلام (عیلام) در دشتهای جنوبغربی ایران در میان خلیجفارس از سمت جنوب، تا ایذه در شمال، از میانرودان در غرب تا نزدیکی شهر ادِ کرمان و شهر سوختۀ زابل گسترده بود. این تمدن از سالهای پایانی هزارۀ چهارم پیش از میلاد با تمدنهای دیگر ایرانی، همزمان بوده و دادوستد داشتند. بر پایه پژوهشهای باستانشناسی از ده هزار سال پیش مردم این منطقه به کشاورزی و دامداری پرداخته بودهاند. سپس در دوران شکوهمند هخامنشیان تا برقراری دودمان ساسانی، در مناطق کوهستانی شمالشرقی خوزستان استان خودمختار الیمایی را تشکیل دادند. در دوران شکوهمند ساسانیان این سرزمین گوشهای از استان پهناور پهله بود. (به نوشتارهای خون اژدها (چشمه قیر روان دهلران، ایلام) در این نشانی و ماداکتو-مهرگانگزگ (درهشهر ایلام) در این نشانی مراجعه شود).
زاگرس مادر زاینده تمدن ایرانی است. سرزمین چشماندازهای رویایی، با قلههای سر به فلک کشیده و پوشیده از برف، میزبان رودها، غارها، آبشارها، چشمهها، تالابها، باغستانهای میوه، کشتزارهای سرسبز، جنگلهای تُنک بلوط و جانوران زیبا که پژواک «آوای راک» آنان سکوت وهمانگیز کوهستان را در هم میشکند. وزش نسیم بهشتی بهاران دلانگیز و زیبا، سراسر منطقه را با گلهای رنگرنگ فرش میکند. شمیم شکوفههای بهاری، در کنار چشمههای خنک و جوشان موج میزند. بهارانش با لالههای نگونسار این سوگواران جاودانه سیاوش و شقایقهای گلگون در هم آمیخته تا خیز بلند امواج عطرآگین گیاهان وحشی و خودرو در کنار انبوهترین جنگل بلوط جهان جانپناه آنانی باشد که هنوز دل از مهر مام طبیعت نگسستهاند.
هر رودخانهای که خاک زرخیز ایران را سیراب میکند از زاگرس جاریست. که از آن جمله : کارون، کرخه، کوروش، شاهپور، بهمنشیر، سفیدرود، سیاهرود، زرینهرود، سیمینهرود، تلخهرود، ارس، دز، آببختیاری، شصتماهرو، آبزره (حتی دجله و فرات) و سرانجام زایندهرود را میتوان برشمرد. رشته کوه زاگرس تودههای هوای مدیترانه را به بالا رانده موجب بارندگی در سراسر سرزمین ایران میشود. حتی پر آبتر شدن رودهای البرزکوه، ریشه در زاگرس دارد. به دیگر سخن میتوان گفت تمدن ایران مدیون کوههای زاگرس است. هر گوشه این خاک زرخیز سربهمهر از شگفتیهاست.
آتشکده سیاهگِل
هفت رنگ است زیر هفت اورنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
(نظامی)
در استان زیبای ایلام، نزدیکی شهر باستانی ایوان غرب، و در کرانه رودخانه خروشان کنگیر،چارتاقی یا آتشکده سیاهگل با پیشینه ۱۷۰۰ ساله و با ساختاری از سنگ و ساروج پابرجا ایستاده است. یادمانی از فنسالاران و دانشمندان ایران در دوران ساسانی. در نزدیکی این ساختار کهن، پایههای یک پل سترگ از دوره شکوفایی فنآوری مهندسی باستان، دوران ساسانی به چشم میخورد. اهالی کردزبان منطقه از تیره کلهر، بزرگترین این پایهها را (سانِ نِیری) مینامند. پل یعنی رفتوآمد، یعنی زندگی، دانش و فنآوری. جایجای این منطقه آثار ساختارهایی از جنس همان آتشکده به چشم میخورد. این آتشکده تا زمان یکپارچگی ایران در دوران دودمان صفوی روشن بوده است. وجود این شهر نه فقط به دلیل رودخانه پرآب و کشاورزی سرشار، که حتی برنج هم دارد، بلکه به دلیل وجود یک معدن باستانی ذغالسنگ همجوار آن است. به دلیل گِلِ سیاهرنگ آن، منطقه را نیز سیاهگِل نامیدهاند.
پیرامون این نگین آتشین را سبزی جنگل و مرغزار فراگرفته و بهاران آن چنان چشمانداز دلانگیزی پدیدآورده که هر رهگذری را به آسایش و آرامش فرامیخواند. جنگلی از بلوط ایرانی بومی زاگرس که در جایجای آن، به ویژه در شیب و نشیب گونههای جنگلی دیگری مانند گلابی وحشی، زالزالک و بادام نمایشی خیالانگیز در اذهان رهگذران میپروراند. انبوهی مرغزارهایش چنان است که گذر از آن را دشوار میسازد. نیزارهای درهمتنیده کناره آن جانپناه آبزیان خوشگوار و پرندگان خوشخرامی است که گوشهای از فردوس برین را بر پهنه خاک به نمایش گذاشته است.
تاق شیرین و فرهاد
جان فرهاد اگرچه شیرین بود
عاقبت هم برای شیرین بود
(فخرالدین ابراهیم بزرگمهر همدانی متخلص به عراقی)
در سراسر ایرانزمین، جایی نیست که از نام این دودلداده و بازوی پولادین فرهاد خالی باشد. هرجا نقشی از سنگ است مردم آن را به فرهاد نامیدهاند، شاید که دین خود را به عشق ادا کرده باشند. فرهاد یعنی فرهنگ و تمدن لایههای زیرین مردم ایران در فراخنای تاریخ. (به نوشتار اژدهای کوهستان در این نشانی مراجعه شود.)
در نزدیکی روستای کوشک، و در کناره راه ایوان به سومار، تاق شیرینوفرهاد در کرانه رود آرمیده است. این تاق از کهنترین آثار موجود در استان ایلام است. ساختاری که با استفاده از سادهترین ابزار زیباترین نقشها را در دل خود به یادگار دارد. این ساختار، همانگونه که از نام آن برمیآید، از سنگ ساخته شده است. پیرامون آن دو دیدگاه وجود دارد. نخست اینکه از پادگانهای “راه شاهی” بوده و دوم اینکه نیایشگاه مهر از دوران اشکانیان است. این ساختاری در دوران ساسانی، نگهبان مویرگهای جهانراه ابریشم بوده است.
مردم محلی این ساختار را تاق شیرین و یا فرهاد کوشک مینامند و میگویند فرهاد کوهکن، این کوشک را جهت استراحت شیرین ساخته است. در همان نزدیکی هم ردیفی آبنمای زیبا در دامنه کوه گاومهر از کوچک به بزرگ نمایان است مردم آن را نیز ساخته فرهاد کوه کن میدانند. شاید هلمنمبارز مخفیانهای میان این سنگ نگاره با بیستون و فرهاد کند و … در کار باشد! فرهاد همچنان زنده است.
یک نکته تاریخی:
مزن بلبل دم از نسرین که در خلوتگه رامین
چو ویس دلستان باشد نشاید نام گل بردن
(خواجوی کرمانی)
در دوران پادشاهی مهرداد دوم، فرمانروای ایران از دودمان اشکانیان، ساخت ساختارهای دفاعی و امنیتی به ویژه دژها به اوج خود رسیده بود. بیشتر این ساختارها در دوران ساسانی بازسازی و بازپیرایی شده، مورد استفاده قرار داشتند.
در داستان ویس و رامین هم، دژی پایدار و استوار به نام “اشکفت دیوان” در غرب کشور وجود دارد که شاه موبد منیکان پیش از رفتن به جنگ رومیان، ویس را به آنجا میسپارد. این دژ کمابیش در همان مکان تاق شیرین و فرهاد قرار داشته است.
دژ اشکفت بر کوه کلان بود
نه کوهی بود برجی ز آسمان بود
ز سختی سنگ او مانند سندان
نکردی کار بر روی هیچ سوهان
(ویس و رامین – فخرالدین اسعد گرگانی)
نکته: مناطقی با نامهایی همچون روم اشکن، دشت روم، اشکستِروم در لرستان و ایلام یادوارههای مبارزات مردم ایران با ارتش غارتگر روم و یادمان پیروزی بر بیگانگان متجاوز هستند.
* جعفر سپهری مدرس کامپیوتر در دانشگاه های آزاد، جامع علمی کاربردی و پیام نور و مدرس رسمی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در زمینه “هواشناسی کوهستان” بوده است. او صدها مقاله در زمینه ی ایران شناسی و تاریخ علم در ایران به چاپ رسانده . سپهری از سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کرده است.