پژوهشی در رابطه‌ی انسان و عدد در گذر تاریخ

 

بخش پنجم

در نوشتار پیشین، حضور و مفهوم عدد ۷ در فرهنگ‌ها، اسطوره ها، و تاریخ قوم های گوناگون مورد بررسی قرار گرفت.  در این بخش به اختصار، به برخی از عدد‌های مهم دیگر که در آیین‌ها، سنت‌ها و فرهنگ‌ها حضوری چشمگیر دارند، می پردازیم.

یک

“یک” در گستره‌ی تاریخ انسان هوشمند در همه‌ی فرهنگ ها و آیین ها به صورت مظهر یگانگی و یکتایی جلوه می کند ـ یکتای بی همتا، بی دوم، و قطبیت ناپذیر هستی. این ویژگی را شاید از آنجا به خود اختصاص داده که از ترکیب عددهای دیگر پیدا نشده، بلکه خود، ایجادگر و تولید کننده‌ی همه‌‍ ی عددهاست.  به زبان ساده تر، مادر عددها و آغاز و بُنمایه‌ی همه‌ی عددهای دیگر است. شایان توجه این که، مادر عددها با آن که دربر دارنده‌ی عددهای بینهایت است، از کثرت نشانی ندارد و خودش همچنان یکتا می‌ ماند. ویژگی دیگر و یگانه ی “یک” در این است که وقتی در خود ضرب و یا تقسیم شود، بی دگرگونی باقی می ماند.

7number

در یونان باستان برخی از اندیشمندان و ریاضیدانان اعداد را به نرینه (فرد) و مادینه (زوج) گروه بندی می کردند، اما “یک”، با آن که در این گروه بندی جزء اعداد فرد است نه نرینه است و نه مادینه، در حالی که ویژگی هر دو را دارد، زیرا هرگاه با نرینه (فرد) ترکیب شود، حاصل، مادینه خواهد بود (۴=۳+۱)  و هرگاه با مادینه ترکیب شود، حاصل نرینه خواهد بود(۳=۲+۱) و چنین ویژگی در اعداد دیگر نیست.  بنابراین عدد “یک” منحصر به فرد است و مشابه ندارد.

همین مفهوم، در اندیشه های عارفانه نمودی دیگر و عالی تر از خود نشان میدهد.  به این معنا که، “یک” فراگیر است، و نماد یکپارچگی (اتحاد)، کمال، پیوند، و وحدت می باشد،  امّا با این حال، ورای همه ی آفریدگان قرار می گیرد و تنها بر خود قائم است. درک واقعی و حسّی وحدت بسیار دشوار است، ولی به زبان عارفانه، انسان اگر چه در وحدت و یکپارچگی “یگانه” شرکت دارد و جزیی از آن است، به محض اندیشیدن به “خویش”، دچار تفرقه و کثرت می گردد.  مفهوم مخالف این سخن آن است که انسان اگر توانست از اندیشیدن به “خویش” رهایی یابد قادر خواهد بود “وحدت” را حس کند.

از دیدگاه دیگر، “قطبی شدن” موجودها اساس شناخت آن هاست و ما را به کیفیت اشیاء و طبیعت آن ها اشنا می سازد؛ مانند بزرگ و کوچک، تلخ و شیرین، بالا و پایین، نر و ماده، که همه با یک نظام نسبی پیوند دارند، اما “یگانگی”، “یک”، و “وحدانیت” فراسوی چنین نظام هایی قرار دارد، وجود مطلق به هیچ نظامی بستگی ندارد و “یک” است.

در مذهب باستانی چین “یک” نماد و جلوه ی “همه”، “کامل”، و “مطلق” است و فراسوی هر گونه تعلّق پذیری و قطب پذیری.

اندیشمندان باستانی هند، که اوپانیشادها زاییده ی فکر آنان است، “یک” را مظهر الوهیت مطلق می دانستند؛ و در فراسوی تجلی های گوناگون ظاهری فریبنده  (از دیدگاه عامّه: رب النوع ها)، در جست و جوی “یکتا” یی بودند که آن جلوه ها بر او پرده انداخته است.  آنان، یکو یکتا را به شعله ای تشبیه می کنند که هنگام فروزش، به هزاران زبانه و شکل جلوه گرمی شود، اما، یک شعله بیش نیست.  به گفته فرزانه ی هند باستان، “یگانه مطلق” خورشیدی است که همه ی کیهان را روشن می کند.

در عرفان اسلامی ارزش “یک” را با حرف “الف” برابر دانسته اند، زیرا “الف”، نخستین حرف “الفبا” و نخستین حرف نظام “ابجد” است.  در حالی که “یک”، با ویژگی های منحصر به فرد خود، سرآغاز و زاینده ی همه ی عدد هاست، “الف” نیز، حرف نخست کلمه ی “الله” است که وجود یگانه و مطلق می باشد.

والنتین ویگل، عارف آلمانی سده ی شانزده، برای عدد “یک” الوهیت قایل است و می گوید، یک، نتیجه (سرانجام) و مفهدم همه ی عددهاست ۲، ۳،…. ۱۰۰۰) بنابراین می توان گفت “یک” به خودی خود، همه ی عددهاست به صورتی درهم پیچیده و بسته و عددهای ۲،۳، . . .  هر کدام چیزی نیستند جز همان “یکِ” باز شده. وی سپس خدا را با “یک” مقایسه می کند و مخلوق ها را با عددهای دیگر.

سه

“۳” بی تردید عددی ست که در زندگانی گذشته و حال انسان نقشی مهم، حساس، و خوشایند داشته و تاریخ فرهنگ و ادب ملت‌ها انباشته از تعبیر و روایت و اسطوره درباره‌ی عدد ۳ می‌باشد.

شاید بتوان گفت جنبه‌ی اصلی این اهمیت، پیوندش با طبیعت و هستی بوده آنچنان که پیشینیان می دیده‌اند.  برخی از آن دیدگاه‌ها هنوز هم معتبر و پابرجاست.  بر این روال، روایت‌ها و قصه‌ها و زبانزدهایی وجود دارد که نکته‌های جالبی را بازگو می‌کنند.

در فرهنگ تقریبن همه‌ی ملت‌ها، “۳” عددی مبارک است. یک زبانزد اروپایی می‌گوید، چیزهای خوب به صورت “۳” می آیند؛ و آسیب‌هایی را که “۲” وارد می کند، “۳” جبران می‌نماید. این باور شاید از آنجا پیدا شده که “۳” بر دوییت (نفاق و تفرقه) فایق می آید، همان گونه که آمدن فرزند (نفر سوم) پیوند زن و شوهر را استحکام می‌بخشد(قدیمی ها می‌گفتند، فرزند مانند میخ قیچی است که دو لنگه‌ی آن را به هم متصل می سازد). “۳” بر “دو” که نماینده‌ی تضاد است فایق می‌گردد.  زبانزد پارسی خودمان هم همین معنا را می‌رساند:

دو نفر دزد زری دزدیدند

سرِ تقسیم به هم جنگیدند

آن دو بودند چو گرم زد و خورد

دزد سوم زرشان را زد و برد!

یک زبانزد آلمانی می‌گوید، وقتی دو نفر سرِ یک تخم مرغ دعواشان می شود سومی تخم مرغ را می‌رباید. به همین دلیل نفر سوم را “نفر خندان” می نامند.

       اینکه ما در قصه ها و افسانه ها فراوان به نکته هایی بر می‌خوریم که اهمیت عدد “۳” را آشکار می‌کنند شاید از آن جهت باشد که:

*انسانِ نخستین، تنها ۳ عنصر را در طبیعت می شناخت: خاک، آب، هوا که در عین حال، این ۳ عنصر نماد سه حالت اصلی مواد در طبیعت می‌باشد: جامد، آبگون (مایع)، گاز.  این سه، تصور درستی از هستی به دست می‌دهند.

*یک دلیل دیگر برای اهمیت “۳” نزد پیشینیان می‌تواند سه حالت یا فرم موجودها در هستی باشد: کانی‌ها، گیاهان، و جانداران.

*هر گیاه ۳ بخش اصلی دارد: ریشه، ساقه، گل و برگ و میوه

*میوه معمولن ۳ بخش دارد: پوست، گوشت، هسته.

*جهان بر اساس شناخت کلاسیک ما دارای ۳ بعد است: درازا، پهنا، بلندی.

*زمان، که دانش امروز آن را بعد چهارم می داند، دارای ۳ بخش است: گذشته، اکنون، آینده.

*همه‌ی موجودها در مسیر زندگی ۳ حالت را تجربه می‌کنند: زادن، زیستن، مردن.

*رنگ‌های اصلی ۳ گونه بیشتر نیستند و دیگر رنگها از ترکیب آنها ظاهر می‌شوند: آبی و زرد و سرخ.

*لااوتسو (لااوزی یا لااوتسه) فیلسوف باستانی چین و پدر تائوییزم( Taoism ) می‌گوید، یگانگی دوییت(ثنویت) را تولید می‌کند، و دوییت، زاینده‌ی سه است، و سه‌گانگی همه چیز را به وجود می‌آورد.

*در سه هزار سال پیش از میلاد، سومری ها سه خداگونه (رب‌النوع) را باور داشتند: آنو، انلیل، و ایا، که به ترتیب ایزدان بهشت، زمین و هوا بوده‌اند.

*بابلی‌ها سه گانه‌ی آسمانی سین (ماه)، شمش (خورشید)، و ایشتار (زهره) را ستایش می کردند؛ و بعدن، چهار خداگونه‌ی سیاره‌ای به آن سه افزودند و عدد ۷ مقدس را به وجود آوردند.

*در اسطوره‌های باستانی یونان می‌خوانیم که، زنخدای “هکات Hekate” در سه جلوه ظاهر می‌گردد: در آسمان به صورت ماه، در زمین به صورت دیانا، و در دنیای زیر زمین به صورت هکات.

                        (ادامه دارد)