ایرانگردی
“من سربازم، سرباز وطنم”.
هنوز طنین آوای پر غرور استوار ژاندارمری، عنایت اله گنجی فرمانده پاسگاه ژاندارمری هفتگل در پاسخ افسر مغرور انگلیسی که خواهان تسلیم شدن او و سربازانش بود در بردگپهای سرزمین عزیزمان به گوش میرسد. شرافت سربازی و غرور ملی مانع از آن شد که این فرزند دلاور مام میهن و این نواده راستین آریوبرزن، چیرگی دشمن بر خان و مان را تحمل آورد.
تازه داماد بود و هنگامی که می رفت تا جلوی فرود هواپیماهای انگلیسی در فرودگاه شهر تازه تاسیس هفتگل را بگیرد، لحظهای چشم در چشم همسر جوانش گردانید. آخرین دیدار بود و دل نگران آینده. و شیرزنی که با صلابت تفنگ را به دست همسر سرفرازش میداد و میدانست که او چرا در کنج خانه نمیماند. و کمی آنسوتر بر روی تاقچه، شهنامه فردوسی بود یادگار پدرانش که او را از کودکی با آن پرورانده بودند.
شبانان کوه قلا را بخواند
وز آن شاهزاده سخنها براند. (فردوسی توسی)
دشت گرم و نیمه مرطوب”توف سفید” از دیرباز در مسیر قبایل کوچرو قرار داشت. رودهای آبشکر، تنباکوکا، شورباریک، چشمههای برم شور و برم شیرین و آبشار زیبای ملارآهنی (ملارانی) آب دشت توف سفید را تامین ساخته و مرغزارهای سرسبز آن با بوتههای کَنگر، کتیرا، پونه، سیر کوهی، خارشتر و درختان انار، برهان، کنار و نخلهای پراکنده زیستگاه جانورانی همچون؛ پلنگ، مار، خرس، روباه، شغال، سوسمار، قوچ، گرگ، کفتار، گراز، بز کوهی، کبک، تیهو، لک لک، شاهین، یوزپلنگ و آهو بوده است. چه نام برازندهای است توف برای جنجال پرندگان و غوغای چرندگان.
قلادید در لشکر افتاده توف
همان پهلوان حمله ٔ صف شکوف (اسدی توسی)
آسیاب آبی از دوران ساسانی در نزدیکی آبشار ملارآهنی (ملارانی)، و آثار باستانی روستای مهرآباد، نشانگر وجود شهری باستانی در این منطقه است. در سال ۱۳۰۶ خورشیدی با به نفت رسیدن چاه شماره یک دشت توف سفید، شهر هفتگل یا هفتکل پا به عرصه نهاد. پیش از آن این دشت چراگاه دامهای ایل بختیاری بود که از دوران قاجار و زمان حکومت صمصامالدوله بختیاری، طایفه لرکی قشقایی هم به آنها پیوسته بودند.
کنسرسیوم نفتی دارسی در حدود سال ۱۳۰۶ خورشیدی در این شهر ساختمانهای بسیاری را برای کارشناسان انگلیسی و کارگران بومی خود بنا نهاد. در بافت این منازل مسکونی ساختمانهای آموزشی، سینما، باشگاه، استخر، درمانگاه و بیمارستان و آتشنشانی پیشبینی شد. هفتگل در آن دوران عروس شهرهای خوزستان خوانده میشد. بر طبق آمار سال ۱۳۵۵، جمعیت هفتگل در حدود ۱۲۰۰۰ نفر بوده است. این شهر دارای ۵۵۰ دستگاه خانه ی کارگری، ۱۲۰ دستگاه کارمندی، سه باشگاه، سه استخر شنای مدرن، دو دبیرستان، و سیزده دبستان و یک فرودگاه بوده است. دبیرستان رودکی هنوز یکی از بزرگترین دبیرستانهای منطقه است و بنگلوهای زیبای آن که جای خود دارد. انگلیسیها، چاه شماره ۲۰ هفتگل را چاه زرین (Golden Well) مینامیدند، چون روزانه ۲۰ هزار بشکه نفت از آن، موتور محرکه ی خودروهای نظامیشان را تأمین میکرد.
در وجه تسمیه این شهر چند داستان روایت میشود از جمله این که هفت جوان دلاور این شهر در نبرد با راهزنان کشته شدند که به یاد ایشان هفت ستون افراشته شده است و از آن پس این شهر هفت کل نامیده شد، اما اینکه نام شهر برگرفته از واژه “نفتگل” یا “نفتاگل” باشد موثقتر است.
درباره گورهای افراشته در ایرانزمین که معروفترین آنها در خالدنبی گلستان قرار دارد در آینده نوشتاری ارائه خواهد شد.
در یورش متفقین به ایران در شهریور سال ۱۳۲۰ خورشیدی فرمانده پاسگاه ژاندارمری، استوار عنایتاله گنجی به جنگی نابرابر با نیروهای مهاجم پرداخت. نتیجه جنگ نابرابر از پیش مشخص است.
سرباز وظیفه نجف دهکردی خبر هجوم نیروهای انگلیس به شهر و حمله به فرودگاه را به او رسانید.
روارو بر آمد ز راه نبرد
هزاهز در آمد به مردان مرد (نظامی)
گنجی سوار بر اسب، خود را به فرودگاه رساند. سرباز وظیفه نجف دهکردی و پیرمردی قشقایی به نام قلیچ در کنار او بودند. استوار گنجی توانست بعد از چند شلیک، هواپیمای انگلیسی را که در حال فرود آمدن بود سرنگون سازد. هواپیمای دوم، هنگامی که اوضاع را چنین دید، فرودگاه و پیرامون آن را به گلوله بست که در این بین استوار گنجی کشته و همراهانش زخمی شدند.
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد (فردوسی)
پیکر او توسط دشمن در نزدیکی فرودگاه دفن شد. پس از جنگ بود که مردم منطقه استخوانهای او را به گورستان بردند و با تشریفات و در کنار تفنگش دفن کردند. یازده سال بعد و در زمان دکتر مصدق نخستین مراسم یادبود برای او برگزار گردید.
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود. (فردوسی)
واژه نامه دهخدا:
توف. (اِ صوت) صدای کوه را گویند و شور و غوغا و غلغله را نیز گفته اند که در کثرت مردم و جانوران درافتد و در این معنی به جای حرف اول «نون» هم آمده است.
فریاد و صدا و غوغا و جنبش و انقلاب و برهم خوردگی و توفیدن مصدر آن است و آن را هزاهز نیزگویند.