از اینجا، از آنجا، از هر جا /۸۷
مراسم و چگونگی برگزاری شب یلدا یا شب چله و اهداف و فلسفه هایی که بر آن مترتب است در آثار مکتوب شعرا و نویسندگان ایرانی انعکاس گسترده ای دارد.
بسیاری از سرایندگان شعر فارسی از یلدا به عنوان تشبیه و استعاره به درازای شب و قیاس از مسائل منفی اجتماعی و رفتاری استفاده کرده اند. این گونه اشعار در دیوان شعرایی همچون عنصری، منوچهری، ناصرخسرو، مسعود سعدسلمان، امیر معزی، خاقانی، سعدی، حافظ و حتی بسیاری از شعرای معاصر آمده است. پرداختن به تمامی این دیدگاه ها و ارائه نمونه هایی از این سروده ها، موجب اطاله کلام در این نوشتار می گردد.
از میان شعرای زبان فارسی، سعدی و حافظ از شب یلدا بیش از دیگران صحبت به میان آورده اند و آن را تمثیلی از پایداری و دوام و بقا و نیز امید به فردای روشن و پایان شب ظلمانی و سیاه هجران و امید به صبح وصال و پایان یافتن دوران سیاه و رسیدن روز دانسته اند. جالب آن است که شب نشینی شب یلدا را نشان از حرکت و مشارکت انسان ها در کوتاه کردن بلندی این شب تیره و به روز رساندن آن می دانند. سعدی در این باره می گوید:
بر آی، ای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
که بگرفت این “شب یلدا” ملال از ماه و پروینم
و یا آن که اشاره دارد:
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سفید است
سعدی با استفاده از این باورها اعتقاد دارد: قدر روز و روشنایی را کسانی می دانند که شب های بلند ظلمانی و قساوت را تجربه کرده باشند.
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی
سعدی را عقیده بر آن است که زیستن و تجربه کردن شب یلدا بویژه در صبح که زایش خورشید و آمدن روز فرا می رسد، همه نوید بخش پایداری و رهایی انسان ها از ظلمت و سیاهی است. به طوری که او آرزوی رخ نمودن و رسیدن یار، آمدن نور و روشنایی و سرانجام طلوع خورشید و محو مرگ و ظهور زندگی را در سایه پایداری و استقامت انسان ها در مقابل پدیده ها می بیند و در بسیاری از اشعارش این اندیشه ها را بیان می کند:
هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
یار با یار سفر کرده به تنها نرود
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا “شب یلدا” نرود
بر دل آویختگان عرصه عالم تنگ است
کان که جایی به گل افتاد دگر جا نرود
هرگز اندیشه ی یار از دل دیوانه عاشق
به تماشای گل و سبزه و صحرا نرود
باغبانان به شب از زحمت بلبل چونند
که در ایام گل از باغچه غوغا نرود
گوهر قیمتی از کام نهنگان آرند
هر که او را غم جانست به دریا نرود
حافظ نیز در اشعار خود از شب یلدا بسیار یاد می کند و با امید دمیدن خورشید و رسیدن نور صبح دل را شاد و امیدوار نگاه می دارد. شب یلدای حافظ نشان از روزگار سیاه دوران عمر او است. روزگاری که همواره حافظ از آن به تیرگی و وحشت یاد می کند. زمانی که انسان های ناباب، بساط ریب و ریا گسترده، در میخانه ها بسته و دام تزویر و دروغ گسترانده بودند:
بر سر آنم که گر ز دست بر آید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید خواه بو که بر آید
او آرزوی صبح روشن پس از شب سیاه را از برون آمدن کوکب هدایت از گوشه ای می طلبد و دل را به امید آن خوش می دارد.
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی این کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت
قصه یلدای نسل ما
در شب یلدایی
به درازای همه ی تاریخ
به انتظار سپیده و سحر نشسته ایم
در ستیز همیشگی با تاریکی و ظلمت.
پدر بزرگ پیر
قصه می گوید برایمان
از روزگار یلدایی نسل ما
حکایتی به بلندای سیاهی همه شب ها
با چشمی در حسرت صبح
و نگاهی
به افق نامعلوم.
اما افسوس
دیگر نه با فال حافظ
و نه با قصه پدر بزرگ
در دل بی قرار ما
امید راه نمی یابد.
گویی در این روزگار یلدایی
گریستن بی امان
و کتاب خاطره ها
تسلایی باشد در غربت
که سنگ ها ناله می کنند
و ستارگان گریه.
اما، ما از شب قوی تریم
آفتاب را در مشت داریم
و طلوع را
اراده می کنیم.
“در روزگار قحطی تبسم و عشق”
اخبار کتاب و تازه های نشر
*کتاب مجموعه ترانه های باب دیلن برنده جایزه ادبیات نوبل سال ۲۰۱۶ با عنوان “همچون یک خانه به دوش” با ترجمه بابک زمانی در ۱۴۴ صفحه و با شمارگان یک هزار نسخه، به بهای دوازده هزار تومان توسط انتشارت “کتاب کوله پشتی” در تهران منتشر شد. این مجموعه شامل ۲۸ ترانه است که تعدادی از آنها عبارتند از: کوبیدن بر در بهشت، دمیدن در باد، چکمه های چرم اسپانیایی، بیمار عشق، سارا، خدایان جنگ، مجوز قتل، زمانه تغییر، به تو ایمان دارم، اگر او را دیدی سلامش کن، خدا با ماست و برای همیشه جوان. بخشی از ترانه دمیدن در باد این گونه است:
“آدمی چقدر باید گام بردارد / تا او را آدم صدا زنند؟/ کبوتر سفید، چند دریا را باید پشت سر گذارد/ پیش از آن که در روی شن های ساحل آرام گیرد؟/ آری، گلوله های توپ چند بار باید شلیک شوند پیش از آن که قدغن گردند؟/ آری ای دوست من، پاسخ در باد می وزد/ پاسخ در باد است”
تفکر هفته
طبیعت ما در همه ی زیبایی ها است. گردش ایام و تغییرات فصول سال یکی از شاهکارهای طبیعت است. هر فصلی زیبایی خاص خودش را دارد. زمستان اگر نباشد و برف های انبوه اگر نبارد، هرگز بهار و تابستان جلوه زیبایش را نشان نخواهد داد. پس سلام به زمستان و سلام به طبیعت. هرگز فکر نکنید که سردی هوا و برف زیاد می تواند مانع فعالیت های انسان شود. به این فکر کنید که پدران ما در دوران گذشته که خبری از تکنولوژی و صنعت نبود، چگونه بر سختی های زندگی پیروز شدند. آن گاه زود برخیزید و بساط ورزش اسکی را روبراه کنید که بهترین کار در تعطیلات آخر هفته به اسکی رفتن است.
ملانصرالدین در تورنتو
حضرت ملانصرالدین را در کتاب فروشی بزرگ ایندیگو زیارت کردم که همراه همسرش برای خرید کتاب به آنجا آمده بود. پس از عرض ارادت و احترام از استاد جویا شدم که دنبال چه نوع کتاب یا کتاب هایی به این کتاب فروشی آمده است. ایشان که همواره با گشاده رویی به پرسش های این جانب جواب می دهند، گفت:
“بهترین هدیه در این ایام عید کریسمس و آغاز سال نو، کتاب است. به همین علت به این کتاب فروشی که نعمت بزرگی در نزدیکی منزل ما در بی ویو ویلیج است آمده ام تا برای بچه ها چند جلد کتاب تهیه کنم.”
از استاد پرسیدم: “آیا برای خودتان هم کتابی می خرید؟”
جواب داد: “بله، دنبال کتاب مجموعه ترانه های باب دیلن بودم که شما را زیارت کردم. چون باب دیلن خواننده هم نسل ما است. صدای او صدای اعتراض نسل ما است که از دهه شصت میلادی با مصرف گرایی، جنگ و بمب مبارزه کرده است. هنوز ما از ترانه های، دمیدن در باد، اربابان جنگ و ناقوس آزادی خاطره داریم. من با گوش کردن به ترانه های باب دیلن به دنیایی از خاطره و گذشته فرو می روم. فکر نکنید نسل ما در فضای بسته گذشته از این گونه موسیقی های اثرگذار بی خبر بوده است. یکی دیگر از خوانندگانی که مرا به دنیایی از زیبایی ها و به عمق واژه های ناب رمانتیک و ملکوتی می برد “دمیس روسس” است، که هر وقت دلم را غم می گیرد، بویژه در اینجا به آنها گوش می کنم.”
خداوند این استاد بزرگ را سال های سال زنده نگه دارد که وجودش برای همه ما در اینجا غنیمتی است.