پیش از این در مورد مساله رایزنی سیاسی یا لابیگری توسط کنگره ایرانیان کانادا در مورد مسائل مناقشه انگیز مطالب زیادی نوشته و بازگو شده است (به عنوان نمونه، مقاله نگارنده “کنگره ایرانیان کانادا و معضل نگاه پارلمانی” در شهروند جولای ۲۰۱۶). به طور خلاصه مشکل از آنجا ناشی‌ می‌‌شود که اساسا یک نهاد عضوبنیاد نمی‌‌تواند با پیروی از یک دیدگاه خاص سیاسی به لابیگری بپردازد. اگر به گروه‌های لابیگر موفق در ساختار سیاسی آمریکا یا کانادا هم مراجعه کنید، هیچیک از این گروه‌ها ساختاری عضوبنیاد و انتخابی ندارند. مساله این است که اگر در بین اعضا اختلافات بنیادین در مورد موضوعی وجود داشته باشد، زمانی‌ که یک هیات مدیره بر اساس نظر اکثریت هیات مدیره و با دیدگاهی همسو با یک بخش از اعضای نهاد به لابیگری سیاسی می‌‌پردازد، بخش‌های دیگر اعضا که با این دیدگاه اختلاف بنیادین دارند از این نهاد رویگردان می‌‌شوند. این همان روندی است که در چند سال اخیر کنگره ایرانیان کانادا را محل جدال و مناقشه بین اعضای جامعه و کنگره قرار داده است. از این منظر، کنگره که قاعدتاً باید نهادی باشد که اعضای جامعه را حول اهدافی‌ مشترک به دور خود جمع کند، به خودی خود به عامل تفرقه و تشتّت در جامعه تبدیل شده است. البته رویکرد سیاسی اعضای هیات مدیره در این دوران تغییری اساسی‌ کرده است ولی‌ این معضل در اساس ثابت مانده است.

زمانی‌ که هیات مدیره کنگره در چند سال گذشته با نگاهی‌ براندازانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران اقداماتی انجام می‌‌داد که از نظر بخشی از اعضا مغایر با منافع ایرانیان کانادا بود، هیات مدیره وقت استدلال می‌‌کرد که کار آنها قانونی است و مورد حمایت اکثریت اعضای کنگره است. به همین ترتیب، در سال جاری، هیات مدیره فعلی‌ کنگره با رویکرد سیاسی کاملا متضاد با آن هیات مدیره به لابیگری سیاسی می‌‌پردازد ولی‌ با استدلالی مشابه همان هیات مدیره عنوان می‌‌کند که عملکردشان کاملا قانونی و مورد حمایت اکثریت اعضا می‌‌باشد. قصد نگارنده در این مقاله زیر پرسش بردن زمینه قانونی عملکرد هیات مدیره‌ها نمی‌‌باشد هر چند شائبه حزبی بودن برخی‌ از این اعمال و مغایرت آن با اساس نامه سازمان امری قابل بحث است. همچنین به هیچ وجه قصد ورود به ادعای حمایت اکثریت اعضا را هم ندارم چون اصولا میزان مقبولیت یک دیدگاه (که البته اثباتش بسیار مشکل است) تاثیری بر این روند وحدت شکن و مناقشه انگیز ندارد. هدف اصلی‌ این مقاله یافتن راه حلی برای معضل لابیگری کنگره ایرانیان کانادا در مورد مسائل مناقشه انگیز و مقابله با این روند وحدت شکن است.

تا جایی‌ که به ذهن نگارنده خطور می‌‌کند، دو راه برای این معضل مطرح شده است. اولین راه حل این است که اصولا کنگره از ورود به مسائل سیاسی مناقشه انگیز، یعنی‌ مسائلی‌ که در مورد آنها در بین اعضا اختلافات بنیادین وجود دارد، پرهیز کند. طبیعی است که اختلاف نظر در مورد هر مساله‌ای وجود دارد ولی‌ منظور اینجا اختلافاتی است که بر پایه آن اعضا ممکن است از کنگره کناره گیری کنند. یعنی‌ فرد احساس می‌‌کند که عملکرد کنگره آنقدر با مبانی پایه‌ای اعتقاداتش فاصله دارد، که امکان همکاری با کنگره برایش وجود ندارد و عملا از کنگره رویگردان می‌‌شود. موارد اینچنینی چندان زیاد نیستند، و عموما به اموری بر می‌‌گردند که با سیاست ایران در ارتباط است، مسائلی‌ از قبیل قطع یا برقراری روابط سیاسی بین کانادا و جمهوری اسلامی ایران، و یا تحریم جمهوری اسلامی ایران، غیره. به نظر می‌‌رسد این راه حل همچنان باید به عنوان یک امکان به طور جدی در نظر گرفته شود. در عین حال چون برخی از اعضاء معتقدند که کنگره باید در این موارد وارد عمل شود، تلاش برای یافتن راه هایی که بر اساس آنها کنگره ضمن عملگری در این موارد به جانبداری از یک دیدگاه سیاسی خاص نپردازد می تواند مفید واقع شود.

راه حل دومی‌ که برای این معضل متصور است این است که هیات مدیره کنگره برای رایزنی سیاسی با دولت در موارد مناقشه انگیز به دنبال راه حل‌های میانی (میا‌‌ن راهکار) بگردد، یعنی‌ راه حلی که مورد توافق نسبی‌ همه دیدگاه‌های سیاسی اعضای کنگره است. هر چند این راه حل می‌‌تواند در جامعه‌ای که پذیرای فرهنگ مصالحه است بسیار مثمر ثمر باشد، تجربه سال گذشته در یک مورد نشان می‌‌دهد که ظاهرا جامعه آمادگی‌ پذیرفتن چنین راه حلی نیست. مورد مشخص به مساله برقراری روابط بین کانادا و ایران بر می‌‌گردد. در این مورد سه‌ دیدگاه کلی‌ در میان اعضای کنگره قابل تشخیص است. گروهی طرفدار برقراری کامل روابط با بازگشایی سفارت‌ها می‌‌باشند. گروهی شدیدا مخالف بازگشایی سفارت‌ها هستند ولی‌ با ایجاد دفتر حافظ منافع موافقند. و نهایتاً گروهی با برقراری روابط با در نظر گرفتن شرایطی چون آزادی ایرانی‌‌های شهروند یا مقیم کانادا موافق هستند. آن‌ چه نقطه اشتراک این سه گروه است این است که همگی‌ طرفدار ایجاد خدمات کنسولی برای ایرانیان کانادا و بستگانشان در ایران هستند. راه میانی مورد نظر در سال گذشته این بود که کنگره در رایزنی سیاسی با دولت کانادا نیاز خدمات کنسولی را به جدّ پیگیری کند و در عین حال تقاضا کند که در این روند به مساله زندانیا‌ن مقیم یا شهروند کانادا در ایران هم رسیدگی شود. اینکه دولت کانادا پیگیر ایجاد دفتر حافظ منافع، کنسولگری و یا باز کردن کامل سفارت‌ها می‌‌شد امری بود که کنگره در مورد آن موضع نمی‌‌گرفت و منوط به تصمیم دولتهای کانادا و ایران و شرایط روز می‌‌شد. در بدو امر هر سه‌ گروه که در هیات مدیره نماینده داشتند به آن رای مثبت دادند ولی‌ به تدریج گروه اول به مخالفت با آن برخاست و در عمل این لایحهٔ تصویب شده مغفول ماند. نکته اساسی‌ این است که تا زمانی‌ که زمینه پذیرش راه‌های میانی در جامعه وجود نداشته باشد و افراد تنها در صورتی‌ که دیدگاهشان به طور کامل مورد قبول قرار گیرد به احساس رضایت برسند (آنچه می‌‌توان آن را تمامیت خواهی‌ نامید)، استفاده از راه حل‌های میانی امکان پذیر نمی‌‌باشد.

اما قصد اصلی‌ این مقاله معرفی‌ یک راه حل سوم است که شاید بتواند دریچه دیگری برای رهائی از این معضل چندین ساله کنگره بگشاید. هیات مدیره کنگره ایرانیان کانادا می‌‌تواند، در مواردی که اعضای کنگره در موردشان اختلافات بنیادین دارند، به جای انتخاب یکی‌ از این دیدگاه ها، آن که به دیدگاه اکثریت هیات مدیره وقت نزدیکتر است، و لابیگری در جهت آن، شرایطی را ایجاد کند که دیدگاه‌های مختلف بتوانند لابیگری در جهت نگاه خود را به کمک کنگره پیگیری کنند. از این منظر، هیات مدیره تنها نقش تسهیل کننده و حامی‌ ایفا می‌‌کند و خود موضعی در این موارد نمی‌‌گیرد. اجازه دهید با مثالی این ایده را روشن کنیم. شاید بهترین مثال همان باشد که ذکر آن پیشتر رفت یعنی‌ مساله برقراری روابط سیاسی بین کانادا و ایران. البته امکان اجرای این راه حلّ در مورد این مثال در حال حاضر وجود ندارد چون زمان برگشت ناپذیر است ولی‌ همچنان مثالی ملموس برای درک بهتر این راه حلّ پیشنهادی می‌‌باشد. همان طور که در بالا اشاره شد، در این مورد سه دیدگاه کلی‌ در میان اعضا وجود دارد. فرض کنیم کنگره تازه می‌‌خواهد در این مورد وارد عمل شود. کنگره در گام اول می‌‌تواند از اعضا دعوت کند با پیوستن به کمیته سیاست گذاری، دیدگاه خود را مطرح کنند. سپس حول هر دیدگاه گروهی از اعضا در چارچوب کمیته سیاست گذاری تشکیل می‌‌شود که طومار (یا پتیشنی) تهیه کنند که مطابق با نگاه خاص آن گروه نسبت به این موضوع باشد. بدین ترتیب سه‌ گروه ایجاد می‌‌شود که هر یک پیرو دیدگاهی خاص در این مورد هستند. هیات مدیره امکاناتی مساوی در اختیار هر سه گروه قرار می‌‌دهد که پتیشنی تهیه کنند و به تقویت و تبلیغ پتیشن خود بپردازند. حتا در شرایط ایده‌ال می‌‌توان متصور بود که این گروه‌ها در چارچوب کار مشترک در کمیته سیاست گذاری، ضمن مخالفت با عقاید یکدیگر، برای حصول بهترین نتیجه به یکدیگر کمک کنند، و ایده‌های خود را به اشتراک بگذارند. پس از تهیه این هر سه پتیشن، این سه گروه می‌‌توانند در رقابتی‌ سالم تلاش کنند که اعضا را متقاعد کنند که پتیشن آنها را امضا کنند. این روند می‌‌تواند محیطی‌ برای توانمند کردن اعضا برای کار سیاسی و اجتماعی ایجاد کند. طبیعی است که در این روند افرادی به عنوان رهبران هر یک از سه گروه معرفی‌ می‌‌شوند و می‌‌توانند به عنوان نمایندگان هر گروه در فضای رسانه‌ای به تبلیغ موضع خود بپردازند. هیات مدیره بدون موضع گیری مشخص و طرفداری یا مخالفت با یک گروه می‌‌تواند جلساتی را ترتیب دهد که نمایندگان سه گروه به مناظره در مورد طومار‌هایشان بپردازند و به پرسش‌های اعضا پاسخ دهند. نهایتاً هر پتیشن در شرایطی برابر در اختیار اعضا (و شاید جامعه بزرگ تر ایرانیان کانادا) قرار می‌‌گیرد و افراد مختار هستند که پتیشن مورد حمایت خود را امضا کنند. در نهایت، در چنین شرایطی، میزان مقبولیت هر پتیشن می‌‌تواند معیاری باشد برای مقایسه هر یک از این سه دیدگاه در عین اینکه هیات مدیره کنگره بدون هیچ گونه موضع گیری به معرفی‌ هر سه دیدگاه و آمار مربوط به هر پتیشن می‌‌پردازد. مزیت بزرگ این رویکرد این است که در این چارچوب اعضا احساس نمی‌‌کنند که کنگره با جانبداری از یک دیدگاه در جهتی‌ کاملا مخالف با آنها حرکت کرده است. این رویکرد سبب می‌‌شود که کنگره با حفظ بی‌ طرفی‌ از مرکز تنازعات و مناقشات خارج شود و شرایط را برای دستیابی به کنگره‌ای فراگیر و همه شمول که در آن افرادی با دیدگاه‌های سیاسی کاملا متفاوت در فضائی مثبت به همکاری و رقابت سالم در موارد خاص می‌‌پردازند فراهم کند. شاید این راهی‌ باشد برای اینکه کنگره از مسائل مناقشه انگیز پرهیز نکند و در عین حال خود در مرکز مناقشات قرار نگیرد.

در پایان لازم می‌‌دانم متذکر شوم که راه حل پیشنهادی فوق، تنها یک طرح خام اولیه است و احتمالا در جزئیات نیاز به بحث و بررسی‌ بسیار دارد. همچنین قصد نگارنده انتقاد از یک هیات مدیره خاص نیست. هدف من به عنوان کسی‌ که چند سالی‌ است درگیر مساله کنگره ایرانیان کانادا است گشودن راهی‌ برای آینده این نهاد است که در آن افراد فارغ از تعلقات سیاسی و اعتقادی خود بتوانند با احساس تعلّق عضو این نهاد باشند و در این نهاد به کار و کوشش بپردازند.

*ارسلان کهنمویی پور استاد زبان شناسی‌ در دانشگاه تورنتو، کنشگر اجتماعی و رئیس سابق هیات مدیره کنگره ایرانیان کانادا می‌‌باشد.