بخش نخست

 

دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا!

روز یکشنبه ۲۹ آوریل، یک‌بار دیگر طی ۳ سال گذشته سالن خلوت شهرداری نورت یورک شاهد نمایش “انتخاباتی” کنگره ایرانیان – کانادا بوسیله تعدادی هیاهوگر و طرفدار رژیم ج.ا. بود. اکنون دیگر چهره واقعی این گروه چند ده نفره به اندازه‌ای آشکار شده که آنان را واداشته تا از سر ناچاری و کمبود نیرو دراین دوره از انتخابات مهره‌های پشت پرده‌شان را به صحنه آورده و با دستکاری اساسنامه و ارتکاب تخلفات فاحش و با یاری از “امدادهای غیبی” از طریق “رای‌گیری آن‌لاین” و بهره‌گیری از تجارب برگزاری نمایش‌های “انتخاباتی” و روش‌های گوناگون تقلب که در طول چهار دهه گذشته از بزرگترانشان در ایران آموخته‌اند، کرسی‌های “مدیریت” نهاد گروگان گرفته شده کنگره را پر کنند.

با این رویکرد نقاب از چهره‌ی این گروه کم‌شمار برداشته شده و ما به چشم خود شاهدیم که چگونه فرزندان و اعضای خانواده‌های کارگزاران رژیم جمهوری اسلامی در حالیکه به صورت علنی در برپایی و سازمان‌دهی کارناوال ارتجاعی سینه‌زنی عاشورا در لباس و شکل و شمایل  بسیجیان در تورنتو شرکت فعال دارند، هم‌زمان مدیریت نهادهای اجتماعی این شهر همچون کنگره ایرانیان کانادا را همنیز دربست از آن خود کرده‌اند!

با نگاهی گذرا به کنگره ایرانیان در طول چهار سال گذشته می‌توان مراحل فرایند این تحول و دگردیسی را به صورت زیرفازبندی کرد.

گردهمایی بزرگداشت دست آوردها و خدمات ایرانیان کانادا ( کنگره ایرانیان)  سال ۲۰۱۳

فاز یک دگردیسی: راه اندازی جریان “منهم یک ایرانی کانادایی هستم”

اواخر سال ۲۰۱۴، جمعی که این روزها خود را نیروی “میانی” می‌نامند، با هیاهو و جنجال‌های رسانه‌ای گسترده، جریانی را با نام “من هم یک ایرانی-کانادایی هستم” راه اندازی کردند. این جریان با همکاری همه‌جانبه نیروهای گوناگون وابسته و طرفدار ج.ا. با هدف تصرف و به دست آوردن مدیریت کنگره کار خود را آغاز کرد. پس از آن که امکانات و منابع مالی طرفداران ج.ا. در کنار توپخانه تبلیغاتی و رسانه‌ای نیروهای “میانی”قرار گرفت،همکاری صمیمانه و نزدیک بین آنان سبب شد که در نهایت مدیریت  کنگره در بهار سال  ۲۰۱۵ به دست ائتلافی از طرفداران رژیم  و جناح “میانی” بیفتد.

در جلساتی که در آن دوران من و همفکرانم با یکی دو نفر از چهره‌های شاخص نیروهای “میانی” داشتیم به دفعات خطر و زیان‌های همراهی و همگامی آنان با عوامل رژیم و طرفدارانش را  گوشزد می‌کردیم، اما این هشدارها نه تنها هیچگاه جدی گرفته نشدند، بلکه “نیروهای میانه” سرمست از پیروزی،همچنانبه هموار کردن راه برای ورود عوامل و پشتیبانان رژیم به کنگره  ادامه دادند.

در حقیقت راه انداختن جریان “منهم یک ایرانی-کانادایی هستم” بستری را فراهم کرد که عوامل و طرفداران رژیم ج.ا. بتوانند به آسانی به درون کنگره نفوذ پیدا کنند تا با استفاده از منابع و امکانات گوناگون و سرشاری که در اختیار داشته و دارند؛ یا با ایجاد اختلاف و تنش آنرا بی‌خاصیت و ناکارا کرده، و یا اینکه با نفوذ در مدیریت آن،سکان هدایت و رهبری را برای اهداف لابی‌گرانه به سود رژیم به عهده گیرند. چنین هم شد؛ و بررسی سیر تحولات در این نهاد پس از این تغییرات به خوبی اجرایی شدن این برنامه شوم را نشان داد.

فاز دو دگردیسی: مدیریت مشترک ائتلاف جناح “میانی” و طرفداران رژیم

سرانجام، ائتلاف جناح “میانی” و طرفداران رژیم در انتخابات سال ۲۰۱۵ به پیروزی رسید، اکثریت هیئت مدیره‌ی کنگره را در اختیار گرفت و یکی از چهره‌های شاخص جناح “میانی” را به ریاست هیئت مدیره نشاند، اما هجوم نیروهای طرفدار رژیم که به سبب گشاده‌رویی و آزادی عمل سخاوتمندانه از سوی  نیروهای “میانی”، جسارت و گستاخی بیش از اندازه‌ای یافته بودند، چنان فشاری را بر نیروهای “میانی” کم‌شمار و بویژه رییس هیئت مدیره ‌وارد آورد که آقای رییس هیئت مدیره، بیش از یک سال دوام نیاورد و با آوردن بهانه‌های شخصی فرار را بر قرار ترجیح داد.او و یارانش، به جای ماندن در میدان و مبارزه با آنچه که خود و دوستانشان در به وجود آوردنش سهیم بودند، جاخالی داده و هیئت مدیره را دربست در اختیار نیروهای طرفدار و همسو با رژیم گذاشته و  تنها برای “آرامش وجدان”  به “جدال‌های” لفظی و توخالی با طرفداران رژیم در دنیای مجازی و صفحات فیس بوکی در خارج از کنگره روی آورده و بسنده کردند!

عجله‌ی رییس و نیروهای “میانی” در سال ۲۰۱۶ (یعنی فقط یک‌سال پس از به دست گرفتن مدیریت) برای ترک صحنه و سپردن کامل سکان هیئت مدیره به عوامل و طرفدارن رژیم چنان زیاد بود که دست به هر تخلف زشتی ‌زدند برای به حد نصاب رساندن مجمع عمومی آن سال تا مبادا مجبور شوند چند روزی بیشتر در صحنه مانده و در مقابل جناح طرفدار رژیم کمی مقاومت بکنند!

در این مسیر دست بردن در اساسنامه و عمل زشت و ناپسند بازی با شمارش اعضا و تاریخ سررسید عضویت و”کات اف دیت” ، آنهم تنها با یکی دو روز اختلاف برای رسیدن به حد نصاب در مجمع عمومی از همان سال باب و به همسویان رژیم آموزش داده شد!

بی جهت نیست که در مجمع عمومی امسال پاسخ تکراری مراجعه به “روش‌های اجرایی گذشته” و “پیروی از پیشینه” در برابر اعتراضات مختلف “میانی ها” به تخلفات همسویان رژیم در مجمع عمومی بارها شنیده شد و “میانی ها”کاری بیش از سکوت نتوانستند انجام دهند! چاره ای نیست! خود کرده را تدبیر نیست!

متذکر می‌شود که در این زمینه  عملکرد “میانی‌ها” به آنچه که اصلاح‌طلب‌ها در ایران انجام می‌دهند بسیار شباهت داشته چرا که برای طرفداران رژیم تاکنون بسیار راهگشا و کارسازبوده است!

بنا به گفته یکی ازافراد شاخص این جریان  آنچه که در مجامع عمومی سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ انجام یافته چیزی جز “شامورتی‌بازی انتخاباتی” نیست. اطلاعیه چهار نفره -ICC4all-  نیز، مجمع عمومی امسال را “شرم‌آورترین نمایش افتراق و تمامیت‌خواهی” خوانده است. همچنین، یکی دیگر از چهره‌های “میانه” که از قضاادمین صفحه‌ی فیس‌بوکی “لتس تالک ایرانین ـ کانادین کنگرس”هم هست، نیروهای چیره شده بر کنگره را  “خود خود جمهوری اسلامی” نام نهاده است.البته  بیش از این هم انتظاری نمی‌رود! مگر بیش از چهار دهه نیست که در سرزمین مادری چنین بساطی را پهن کرده‌اند؟!چگونه می‌توان انتظار داشت همان بساط را اینجا پهن نکنند؟!

آنانی را بگو که با نام “جناح میانی” با امید به رعایت قوانین و مقررات از سوی سینه‌چاکان رژیم ولایت به همکاری و همراهی با آنان دلخوش کرده و در فکر ایجاد نهادی “فراگیر” با نام اغواکننده‌ی (ICC4all) با مشارکت این عوامل  با آن کارنامه‌ی منفی و مردود هستند!

اما خنده آورتر از همه، رفتار لابی‌گران سوار بر اسب مدیریت است که دیگر یاران دیروزی “‌جناح میانی” را به کلی فراموش کرده و به بازی نمی‌گیرند! درست مانند اصلاح‌طلب‌های داخل ایران که دیگر تاریخ مصرفشان پایان یافته و از هر دو طرف (مردم و حاکمیت) طرد شده‌اند!

یادآور می شود که از دل همین تخلفات بود که بقیه‌ی پست‌های خالی هیئت مدیره در بهار ۲۰۱۶ همگی به وسیله‌ی نیروهای طرفدار و پشتیبان رژیم اسلامی پر شد و همه این افراد بدون انتخابات به عضویت هیئت مدیره منصوب شدند! وآنانی که خود ناظر “انتخابات”  سال ۲۰۱۶ بودند دو سال طول نکشید که مجبور به کناره گیری شدند وپروسه انتخابات امسال را “شرم آور خواندند”!

مجمع عمومی سال ۲۰۱۶ کنگره ایرانیان کانادا

جالب اینجاست که ریزش اعضا و پشت کردن بسیاری از ایرانیان به کنگره ازسال ۲۰۱۶ که هنوز جریان ائتلاف “میانی” و طرفداران رژیم به طور مشترک مدیریت نهاد را در دست داشتند آغاز گردید. برای درستی این گفته کافی است که به عکس‌های مجامع عمومی ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ رجوع  و آنها را مقایسه کرد!

 

فاز سه دگردیسی : به گردش انداختن پتیشن  بازگشایی سفارت ج.ا.

با جا خالی کردن و متواری شدن جناح “میانی” و تحویل کامل مدیریت کنگره  به پشتیبانان رژیم اسلامی و همچنین راه یافتن یکی از طرفداران رژیم به پارلمان کانادا به صورت ناپلئونی و به قول کانادایی‌ها “بای دیفالت” راه برای شلنگ تخته انداختن و “عرض اندام کردن” این نیروها باز شد. این گروه سراسیمه و ذوق زده و سرمست از پیروزی‌های توخالی به ناگهان چنان جسارتی پیدا کرد که با گستاخی تمام طوماری را تهیه کرد که در آن از دولت کانادا خواسته شده بود هر چه زودتر روابطش را با رژیم اسلامی عادی سازد و سفارتش را در اتاوا بازگشایی کند!

گویی که سیاستمداران کانادایی و مردم کانادا منتظر بودند که جمعی ۲۰۰ نفره و نماینده ایرانی‌تباری تازه‌کار و ناشی، پتیشنی بی‌خاصیت  با امضاهایی مشکوک به جریان بیاندازند تا این کشور، سیاست خارجی و منافع ملی و امنیت داخلی خودش را به دست آنان بدهد(امضاکنندگان مخلوطی ناشناخته از شهروندان و مقیمی های کانادایی بودند!).

خوشبختانه با همه‌ی تلاش و کوششی که لابی‌گران رژیم به خرج دادند تعداد کمی از این پتیشن پشتیبانی کردند که تازه شناخت درستی از هویت و جایگاه شهروندی و تعلق خاطر ملی آنان به کشور کانادا در دست نیست. لذا تعداد واقعی امضاکنندگان معتبر چنین پتیشنی به شدت زیر سؤال است. چرا که  بیش از ۱۲۰ هزار نفر ایرانی در همین کلان شهر تورنتو زندگی می کنند که چیزی نزدیک به نیمی از کل جمعیت ایرانیان کاناداست.طبیعی است که در شرایط عادی و بر پایه محاسبات آماری می بایستی نیمی از امضاهای پای آن پتیشن متعلق به ایرانیان ساکن  تورنتو باشد! بنابرین  انتظار می‌رود که با یک حساب سرانگشتی با هر سوت این لابی‌گران حداقل هفت هزار و ۵۰۰نفر و یا نیمی از طرفداران خواستار بازگشایی سفارت در برنامه‌های رژیم‌‌ٍ  پسند این هیئت مدیره شرکت کنند! اما بالعکس ثابت شد کسانی که مدعی پشتیبانی۱۵هزار و ۷۰۰نفر ایرانی‌-کانادایی از این پتیشن و بانیانش هستند عاجزند که فقط پنج درصد یا به عبارتی ۷۵۰ نفر ازاین خیل طرفداران را به یکی از برنامه‌ها و نشست‌های خود در کنگره جلب کنند! و در عمل شاهدیم  که در برنامه‌ها و گردهمایی‌های این گروه لابی‌گر (حتا  دیسکو پارتی‌های شبانه با شام و شراب بعضن رایگان‌) به سختی ۲۰۰ نفر حضور دارند! نشست‌های معمولی که دیگر جای خود دارد واز ۳۰ تا ۴۰ نفر شرکت‌کننده تاکنون فراترنرفته است!

اما از همه کمدی‌تر، مجمع عمومی این نهاد است که دیگر دو سالی است به صورت غیبی و “آن‌لاین” برگزار می‌شود. به بیانی دیگر، سقوط و فضاحت تا بدان درجه رسیده که نهادی ایرانی برای مخفی کردن بی‌اعتباری و انگشت‌شمار بودن تعداد اعضایش آنهم در مرکز تورنتو وبا بیش از ۱۲۰ هزار نفرایرانی به انتخابات “آن‌لاین” متوسل شده است. ورشکستگی از اینهم فراتر رفته و در نمایش انتخاباتی اخیر به هر کسی اجازه داده شد سه رای نیابتی (پراکسی)در صندوقرای (مانند حساب ۱۰۰ امام)بیاندازد!

بدین ترتیب کار به آنجا رسید که چند جوان لابی‌گر و خام‌اندیش در این گروه کوچک، خیمه شب‌بازی‌های انتخاباتی رژیم ولی فقیه در ایران را جایگزین روش‌های رای گیری، محاسبه و آمارگیری پیشرفته در کانادا کردند!

فاز چهار دگردیسی: نتایج  “شامورتی بازی های انتخاباتی”سال جاری

یکی از افرادی که در خیمه شب بازی “انتخاباتی ” ۲۹ آوریل امسال به عضویت هیئت مدیره در آمده و اخیرن هم اعلام شده که مدیریت کمیته‌ی روابط عمومی را به دست گرفته فامیلی بسیار نزدیکی با هادی خانیکی دارد. هادی خانیکی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ عضو شورای سردبیری روزنامه کیهان بود و در سال ۱۳۶۷ سردبیر کیهان. در ضمن هادی خانیکی هم اکنون از نزدیکان سیدمحمد خاتمی، سعید حجاریان، رضا تهرانی، محسن آرمین، مصطفا تاج‌زاده و اطلاعاتی‌های دهه‌ی نخستین انقلاب است. اما افزون بر اینهم اکنون پست‌های مهمی در دانشکده ارتباطات علامه طباطبایی دارد که برای آشنایی بیشتر می‌توان به سامانه‌ی شخصی وی رجوع کرد. فامیل نزدیک آقای هادی خانیکی هم با دنبال کردن رشته‌ی تخصصی ایشان از آغاز نفوذ به داخل کنگره ایرانیان کانادا همواره در پشت صحنه و هم اکنون به صورت آشکار مدیریت “ارتباطات و روابط عمومی” این نهاد را در دست داشته و دارد. گفته می شود که وی ادمین صفحات فیس بوک کنگره هم هست و کار ممیزی صفحه فیس بوک کنگره را تاکنون به عهده داشته است!

اما هنرها و شاهکارها  و سوابق “درخشان” فامیل آقای هادی خانیکی به اینجا ختم نمی‌شود. او از عاشقان و شرکت‌کنندگان پروپا قرص کارناوال عاشورا و دسته سینه‌زنی تورنتوست. به نحوی که در دو سال گذشته به صورت فعال در کارناوال دسته سینه‌زنی تورنتو دیده شده‌اند (عکس‌های او در صفوف سینه زنان در صفحات فیس بوکی موجود است). از طرف دیگر،او در تمامی پاب نایت‌های کذایی که در رابطه با چگونگی نفوذ در کنگره برگزار می‌شده شرکت فعال داشته است. البته توضیح سازگاری شرکت همزمان در پاب نایت و رژه خیابانی و سینه زدن برای عاشورا به عهده اوست و داوری با مردم آگاه!

یکی دیگر از اعضای جوان جدید هیئت مدیره برادرزاده پاسدار یونس زنگی‌آبادی است که  از دوستان و یاران قدیم سردار سپاه قاسم سلیمانی است. پاسدار یونس زنگی‌آبادی در همان ابتدای انقلاب جذب سپاه پاسداران و به کردستان اعزام شد تا به قلع و قمع و سرکوب هموطنان کردمان بپردازد. پاسدار زنگی‌آبادی پس از فارغ شدن از این کار به جنگ با عراق رفته و فرمانده تیپ سید الشهدا شد و در کنار قاسم سلیمانی با عراقی‌ها جنگید و عاقبت کشته شد.

جالب است که این عضو جدید هیات مدیره، طی مقاله‌ای که در هافینگتن پست منتشر کرده از همنامی خودش با عموی پاسدار کشته در جنگ نام می‌برد و اشاراتی هم به “از خود گذشتگی‌های” وی دارد ولی اشاره‌ای به نسبت فامیلی خود با او نمی‌کند! مشخص  نیست که پوشیده نگه داشتن این رابطه خانوادگی نزدیک با یک سپاهی با چه هدفی صورت می گیرد در حالی که خوداز پشتیبانان علنی رژیمی است که سپاهیان در آن نقش محوری و کلیدی دارند؟!

شایان ذکر است که رفقای این عضو جوان تازه کار برای نصب وی درهیئت مدیره مجبور شدند که یکی از شرایط اصلی عضویت در هیئت مدیره کنگره ایرانیان ـ کانادا که داشتن شهروندی کانادا بود را تغییر داده تا راه برای ورود این فرد هموار شود!

در اینجا لازم است تا اشاره‌ای هم کرد به موقعیت برادر و خواهر جوانسالی که از اعضای دیگر این هیئت‌ مدیره‌ی “کم نظیر” هستند.برادر،در حالیکه عضو هیئت اجرایی استان انتاریوی حزب نیودمکرات است همزمان و با تخلف علنی از بند نخست اساسنامه کنگره که بر غیرجانبدارانه (غیرحزبی) بودن این نهاد تاکید دارد، عضو هیئت‌مدیره، همین چند روز پیش به سمت نایب رییس هم منصوب شده است! شهادت‌های دروغین سال پیش این جوان درپارلمان کانادا در انکار نقض حقوق بشر و اظهار بی اطلاعی! از نقض حقوق بهائیان در ایران از “دست آوردهای درخشان”وی و هیئت‌مدیره‌ی گذشته است.اما بی‌پروایی اواز اینهم فراتر رفته و امسال خواهر جوان‌تر خود  را – که همزمان کاندیدای انتخابات از حزب نیودمکرات از حوزه‌ای در تورنتوست- به عضویت هیئت‌مدیره در آورده است.

چه می‌شود کرد وقتی تریتا پارسی‌ها، فلنگ را می‌بندند و با پس بودن هوا فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند، بحران کمبود نیروی انسانی را بایستی به صورت خانوادگی بر طرف کرد!

در پایان این بخش بجاست یادی هم کنیم از جوان دیگری که سرپرستASL 19 بود و رابطه‌ی نزدیکی هم با نایاک و تریتا پارسی داشت و در جریان انتصابات ۲۰۱۶  کنگره، آفتابی شد و پستی هم گرفت،اما وی هیچگاه در جلسات حضور نیافت و چند ماه بعد هم استعفا داد! البته بعد‌ها با خبر شدیم که  وی به واسطه  جریان افتادن پرونده‌ی حمله جنسی در دادگاه اونتاریو مجبور شده که از تمامی سمت‌های اجرایی استعفا کند و کنار رود!

سرانجام دگردیسی

با عنایت به توضیحات فوق و ارایه نمونه‌هایی از کارنامه‌ی “درخشان”هیئت‌مدیره و اعضای آن می‌توان روند دگردیسی کنگره ایرانیان کانادا به دسته سینه‌زنی تورنتو را بهتر دریافت. شوربختانه آنچه از دل این دگردیسی حاصل شده،جمع کوچکی است که بیش از آن که معرف و شناسه‌ی ایرانیان  ـ کانادا باشد، شباهت و همسانی بسیار زیادی با سران و مسئولان رژیم اسلامی دارد وبیش از آن که به فکر منافع و مصالح ایرانیان- کانادا باشد بیشتر در فکرتامین نیازها و خواسته‌های رژیم ج.ا. در پوشش‌های فریبنده و به ظاهر مردمی است.

در بخش دوم این نوشته در هفته آینده به زوایای گوناگون عملکرد ناشایست این گروه کوچک و زیان‌هایی که به کامیونیتی ایرانی طی سه سال گذشته وارد کرده خواهیم پرداخت و راهکارهایی را که به تجربه در رابطه با ایجاد نهادهای اجتماعی دریافته‌ایم با شما در میان می گذاریم.

به امید برپایی نهادی شایسته ی جایگاه واقعی ایرانیان ـ کانادا

*رضا بنایی  عضو هیات مشاوران کنگره (۲۰۱۲ ) و رییس هیات مدیره (۲۰۱۵) بوده است.

دسته سینه زنی تورنتو عاشورا ۲۰۱۶