شهروند ـ فرح طاهری: ۱۷ جولای ۲۰۱۸ کانون کتاب تورنتو یک نشست فوق العاده برگزار کرد تا در آن دکتر فرهاد خسرو خاور درباره وضعیت طبقه متوسط در ایران بگوید. دکتر خسروخاور برای کنفرانسی در تورنتو حضور داشت و کانون کتاب هم فرصت را غنیمت شمرد و نشست یکصد و سی و دو خود را به او اختصاص داد.
سعید حریری سخنران را معرفی کرد.
فرهاد خسروخاور استاد دانشکده مطالعات پیشرفته علوم انسانی در پاریس است. او در دبیرستان رازی در تهران دیپلم گرفت، سپس برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در آنجا با میشل هانری آشنا شد و او بود که خسروخاور را به حوزه فلسفه کشاند. همزمان با آموزش فلسفه، لیسانس ریاضیاتش را گرفت و سپس دکترای فلسفه را به پایان رساند. پس از پایان تحصیلات فلسفی، با آلن تورن آشنا شد و به جامعهشناسی روی آورد و دکترای جامعهشناسی را در سالهای نزدیک به انقلاب، به پایان رساند و با دو دکترا به ایران بازگشت و تا سال ۹۰ و ۹۱ در ایران ماند و مدتی در دانشگاه بوعلی شهر همدان تدریس میکرد. او نویسنده کتاب و مقالات متعددی در زمینههای جامعهشناسی است. کتاب های او به زبان های مختلف ترجمه شده است. از جمله کتاب های او “گفتمان مردمی در انقلاب ایران” (دو جلد) با همکاری پل ویه، “آرمان برباد رفته ـ جامعه شناسی انقلاب ایران”، “انسان شناسی انقلاب ایران ـ رویای ناممکن”، “اسلام گرایی و مرگ؛ شهید انقلابی در ایران اسلامی” و “ایران: چگونگی خروج از انقلاب دینی” (با همکاری الیویه روا)
فرهاد خسروخاور اکنون ساکن و شهروند فرانسه است.
فرهاد خسروخاور گفت، قرار است درباره ی طبقه ی متوسط حرف بزنم. در این رابطه مسائل روشنفکران را مطرح می کنم و یک مقدار مسئله حرکت های اجتماعی را.
هفته پیش لندن بودم و در رابطه با مسئله روشنفکران و انواع جدید آنها در برنامه پرگار که داریوش کریمی آن را اداره می کند، بحث کردیم در مورد روشنفکران جدید در ایران که چه ویژگی هایی دارند، چه تفاوت هایی دارند و در عین حال جزو طبقه متوسط هستند. بنابراین طبقه متوسط را در رابطه با دولت تعریف می کنم، که دولت رضاشاه بود و بعد دولت محمدرضا شاه که طبقه متوسط را در ایران ایجاد کرد. او افزود: در حال حاضر مسئله طبقه ی متوسط را داریم و بحرانش، بحران شدید اقتصادی، بحران هویتی و بحران تعویض حرکت های اجتماعی. اعتراضاتی که دسامبر گذشته در ۱۱۰ شهر ایران ایجاد شد، رهبری اش دیگر با طبقه متوسط نبود، در حالی که در حرکت سبز در ۲۰۰۹ طبقه متوسط مدیریتش را برعهده داشت. احمدی نژاد سعی کرد طبقه متوسط را خرد بکند.
دکتر خسروخاور به تاریخ شکل گیری طبقه متوسط پرداخت و گفت: اگر ریشه های تاریخی طبقه متوسط در ایران را جستجو کنیم، می بینیم اولین حرکت های اجتماعی ما را طبقه متوسط به عهده نداشتند. تاریخ مشروطیت یک پدیده ی بسیار غامضی هست و گروه های مختلفی در آن بودند؛ گروه های نوپایی که مشکل می شود اسمش را طبقه ی متوسط گذاشت. بنابراین حرکات اجتماعی و روشنفکری ما لااقل در ابتدای قرن بیستم، به عهده طبقه ی متوسط نبود برای اینکه طبقه متوسط نداشتیم و روشنفکران ما قبل از ایجاد طبقه ی متوسط به وجود آمدند. این هم یکی از ابعاد جالب ماست. مثلا در ۱۹۰۶ که نهضت مشروطیت به وجود آمد، ایران چند کیلومتر راه آهن داشت در حالی که دولت عثمانی و مصر چند هزار کیلومتر راه آهن داشتند ولی ایران فقط تهران تا شاه عبدالعظیم راه آهن داشت. ما جزو ممالک عقب افتاده بودیم. در ایران قشر منورالفکر ما قبل از طبقه متوسط بود و بنابراین از لحاظ فکری ما جلو بودیم، ولی از یک لحاظ آن پایگاه اجتماعی برای اینکه این روشنفکران بتوانند خواسته های خودشان را به کرسی بنشانند، نداشتیم.
طبقه متوسط به صورت واقعی حتی در زمان دکتر مصدق هم نبود. رضاشاه طبقه متوسطی را به وجود آورد که اکثریت غالبشان دولتی بودند و در دستگاه دولت کار می کردند. اینها پایگاه اقتصادی مستقل از دولت نداشتند. طبقه متوسط در صورتی می تواند منشأ اثر باشد که از لحاظ اقتصادی بتواند خودش را از دولت تا حدودی تفکیک کند.
زمانی که محمدرضاشاه قدرت را در دست گرفت، ما هنوز نظام سنتی داشتیم. حرکت اجتماعی که ما در ۵۳-۱۹۵۱ داشتیم، نهضت ملی شدن نفت ایران، در زمان مصدق طبقه ی متوسطی پیدا کرده بودیم که ناسیونالیست بودند و در عین حال سعی بر آن بود که نوعی سیستم دمکراتیک هم پیاده بشه، ولی طبقه ی متوسط ما ضعیف بود، با این حال موفق شد برخی از رفرم ها را بکند ولی در نهایت شکست خورد، برای اینکه رهبری مصدق مسئله داشت، در عین حال قدرت های انگلیس و آمریکا هم بی تأثیر نبودند و کمک کردند به سرنگونی حکومت مصدق.
طبقه متوسط به عنوان یک گروه اجتماعی وسیع در زمان محمدرضا شاه ایجاد شد. نظام نفتی بسط پیدا کرد، قیمت نفت بالا رفت و می بینیم که یک طبقه متوسط پیدا شده که ابعاد اساسی اش در رابطه است با اقتصاد نفتی، اقتصاد رانتی و در عین حال گروهی از جوانان طبقه متوسط هم نقش اساسی داشتند در آگاهی. خیلی ها در غرب تحصیل می کردند.
در اواخر رژیم شاهنشاهی حدود ۲۰۰هزار دانشجو در آمریکا داشتیم. بالاترین تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا را ایرانیان تشکیل می دادند. سیاست شاه هم که یک سیاست ضد و نقیض بود. از یک طرف سعی می کرد طبقه متوسط را بسط بدهد، و از یک طرف هم بُعد سیاسی را می بست. در حالی که طبقه متوسط برای اینکه بتواند واقعا خودش را نشان بدهد، احتیاج دارد که در صحنه سیاست هم خودش را نشان دهد، بنابراین این پارادوکس زمان شاه بود. از یک طرف بسط طبقه متوسط و از یک طرف بسته شدن صحنه سیاسی.
با انقلاب ۱۳۵۷ می توان گفت که طبقه متوسط شکست خورد. یا باید گفت کسانی که آمدند و حکومت را در دست گرفتند جزو طبقه متوسط نبودند. بازرگان و اطرافیانش که لیبرال ترین اسلامی ها بودند، جزو طبقه متوسط و در اقلیت بودند و مدت کوتاهی قدرت را در دست داشتند.
بنابراین انقلاب ۵۷ را می شود گفت شکست عمیق و دوباره ی طبقات متوسط متجدد در زمینه ی سیاسی.
دکتر خسروخاور به وضعیت این طبقه در حال حاضر پرداخت و گفت: بعد از سی، چهل سال ما مشاهده می کنیم که ارزش های مدرن طبقه متوسط شده ارزش های حاکم. نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای خاورمیانه این مطرح است. مشاهده می کنیم که قدرت سیاسی دست گروهی هست که ارزش های اجتماعی غالب در آن گروه را ندارد.
اگر ایران یک سیستم سیاسی داشت که اجازه می داد که ارزش های فرهنگی غالب جامعه مطرح شود، ارزش هایی مطرح می شد که دقیقا منعکس کننده خواست های طبقه ی متوسط متجدد بود.
طبقه ی متوسط در تاریخ ایران تحولات بسیار عظیمی داشته. زمان مصدق طبقه متوسط، با اینکه طبقه ی کوچکی بود، بُعد دمکراتیکش خیلی قوی بود. اولین حرکت اجتماعی شبه دمکراتیک قبل از کشورهای عربی در ایران بود، ۵۳-۱۹۵۱. از آن به بعد به علت تاریخی و به علت بسته شدن نظام سیاسی در ایران، مشاهده می کنیم ارزش های دمکراتیک از طبقه متوسط جدا می شود. جوانان این طبقه در آن زمان به دو طرف رفتند: یکی طرف مارکسیسم افراطی، یکی هم اسلام گرایی افراطی. دمکراسی چندان اهمیتی نداشت. در انقلاب ایران هم وقتی می گفتند استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، منظورشان از آزادی، آزادی های دمکراتیک نبود.
دکتر خسروخاور در ادامه سخنانش به شکست دوباره ی طبقه متوسط بعد از انقلاب اشاره کرد و تأکید کرد که حکومت نتوانست طبقه ی متوسط را در ابعاد روانی ـ اجتماعی خرد کند و ارزش های این طبقه بیشتر از طریق خانواده به فرزندان منتقل شد.
او اشاره کرد، زمانی که انقلاب شد، حدود ۳۰۰هزار دانشجو داشتیم، در این چند سال اخیر بیش از چهار میلیون دانشجو داریم. افزایش این تعداد دانشجو در ابعاد فرهنگی جوانها را دگرگون کرده است.
ما در یک پژوهش در شهر قم با بیش از ۶۰ دختر مصاحبه کردیم که نتایجش به زبان فرانسه منتشر شد. دراین پژوهش نشان داده شد که تحولات اجتماعی، حتی در یک شهر سنتی مثل قم، حتی در ذهنیت دختران و پسران جوان، نقش اساسی بازی می کند.
بنابراین می توانیم بگوییم که طبقه متوسط از لحاظ سیاسی شکست خورد، اما از لحاظ فرهنگی پیروز شد.
بخش دوم جلسه به پرسش و پاسخ اختصاص داشت.
سخنان کامل دکتر فرهاد خسروخاور را اینجا بشنوید.
جلسه بعدی کانون کتاب تورنتو ، جمعه ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۸ ساعت ۷ شب برگزار می شود. در این جلسه دکتر مهرزاد بروجردی استاد علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز، کتابش را با عنوان “ایران پس از انقلاب” معرفی می کند.