نگاهی گذرا به فیلمهای کوتاه نمایش داده شده
سینمای ایران سینمای شگفتیهاست. این سینما هم اکنون سن و سالی نزدیک به سینمای هند را دارد که یک صد سالگی اش را این روزها جشن خواهد گرفت. با این همه این دو سینما راهشان را از همان آغاز از هم سوا کردهاند. سینمای هند در جایگاه دومین سازنده فیلم در جهان پس از هالیوود رو به توده مردم دارد که سینما برایشان گریزگاهی است از واقعیتهای روزمره. سرزمین رویاهای رنگی آنهاست. جایی که آنها را برای دو سه ساعت از روزمرهگی جدا می سازد.
گرچه این سینما گهگاه نیز فیلمهایی مانند «سفری چنین دراز» از روی رمانی با همین نام نوشته رویین تن میستری به کارگردانی Sturla Gunnarsson، یا فیلم های سه گانه مانند آتش، خاک و آب به کارگردانی دیپا مهتا را ساخته است و در دورانی ساتیا جیترای را در آغوش خود پرورده است. اما روی هم رفته هم چنانکه گفتم هرگز چیزی بیش از سینمای معمولی و توده پسند نبوده.
شاید یک دلیلش، بزرگی نه، که غولآسایی ادبیات ایران باشد که همواره آبشخور هنرهای دیگر ایران و مادر اندیشه آفرینشگران در این سرزمین بوده است. رویهمرفته ادبیات هیچیک از کشورهای همسایه ایران حتی همسایه شمالیاش با غولهایی مانند داستایوسکی یا چخوف، توش و توان هماوردی با ادبیات ایران را نداشته است. مگر در دورههایی کوتاه. به هر رو من بر این باور هستم که دست پری ادبیات ایران بر گسترش دیگر هنرهای این کشور نشان خود را زده است. در این زمینه میشود نمونههایی را هم بررسی کرد که اکنون و اینجا جای آن نیست.
در دوران پس از به اصطلاح انقلاب نیز شگفتی کم نیست. سینمای پس از انقلاب با «خودیهایی» مانند محسن مخملباف شناسنامه میگیرد که در اندک زمانی به جرگه ناخودیها رانده میشوند. هم او که در آغاز سینمای بیضایی را سینمای طاغوت میخواند سرانجام به لشگر بیضاییها میپیوندد. در این حدود سه دهه که از زندگی این جوان میگذرد، سانسور مانند آموزگاری سنگدل، ترکه به دست، پایشگری (مراقبت) کرده است که مبادا گناهی از کسی سر بزند. اما این آموزگار کم کم مچل بچههای فیلمساز شده است که به گونهای شگفتی انگیز راهی برای بازکردن مشت بدی و ستمگری با وجود دیوارها و بکن نکنها پیدا کردهاند.
برگزیده فیلمهایی که گردانندگان جشنواره شش هفته هنر ایران در سینما کارلتون به نمایش گذاشتهاند گواهی بر این سخن من است. روز پنجشنبه یازدهم اکتبر ۲۱ فیلم از این فیلمها را در زمانی نزدیک به سه سانس هشتاد دقیقهای دیدم. این فیلمها را میتوان در سه ژانر رده بندی کرد. انیمیشن، داستانی و مستند. بیشتر کارهای انیمیشن مینیمالیستی بودند که ظاهرن نیاز زادیک (ذاتی) این ژانر است. در میان انیمیشنها کارهای ماشاالله محمدی ویژگی خود را داشت. او با دو یا سه خط روند کوتاه و تند داستان را به تصویر کشیده بود. از آن میان «آدمها» را میتوانم یاد کنم که نخستین فیلم جدول نمایش این جشنواره هم بود. در این ژانر فیلم «شاه گفت نزن و عکاسی آغاز شد» نیز از تکنیک ویژهای بهرهمند بود.
در ژانر داستانی «رویای سنجاقک» عاطفه خادم الرضا کاری تماشایی بود که گهگاه به مرز ابستراکسیون بیهمانند نزدیک میشد اما چنین مینماید که کارگردان از ترس اینکه مبادا کارش فهمیده نشود به توضیح و تفسیر پناه برده بود و این یکدستی کار را میشکست. به باور من تصویرهای این فیلم زیبا نیازی به آرایشگری متن روی فیلم نداشت. بیشترین فیلمهای نمایش داده شده در این سه سآنس را فیلمهای مستند تشکیل میداد. برخی مانند «خاطره نیآوران» ساخته هادی آفریده روزگار تلخ کاخ نیاوران را نشان میداد که امروز دیگر آن فر و شکوه گذشته را ندارد. «بی بی تولدت مبارک» ساخته سیدحامد نوبری، «نقل گردآفرید» ساخته هادی آفریده و «سلاطین خیابانها» ساخته پالیز خوشدل و فرامرز فشارکی مرور خوبی بر روایت مستند از زندگی در ایران بود. رویهمرفته میتوان گفت مستندسازی ارج و جایگاهی ویژهای در همه جشنوارههای این چنینی دارد و به یک معنا درصد بیشتری از فیلمهای کوتاه ساخته شده را مستند تشکیل میدهد. حتی فیلم داستانی «شهر مرزی» نیز از فضاهای مستند سود جسته بود. این فیلم از سوی دیگر همانندیهایی با فیلم طعم گیلاس کیارستمی داشت. شاید یکی از دلیلهای آن این باشد که مستندسازی در ایران دستاوردی مشترک است که از دل کوششهای فیلمسازان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تلویزیون ملی ایران و وزارت فرهنگ و هنر زاده شده است. گرچه امروز مستند سازی در بخش تکنیک ساده تر شده است، و برخلاف گذشته دوربینهای دیجیتال کار را ساده تر کرده اند. با این همه سختی کار به یک معنا بیشتر شده است. زیرا پیشرفتهای تکنولوژیک توانسته است خیال فیلمساز را در فضاهای تکنولوژی آسوده تر کند و او را به روند ساخت هنرمندانه و آفرینشگرانه رهنمون شود.
گونه دیگر این سخن را کیهان مرتضوی از دست اندرکاران جشنواره میگوید. به باور او پیشرفتهای تکنولوژیک اثر منفی بر کار فیلمسازان نگذاشته است. به باور من اثری که این پیشرفتها گذاشته است این است که این سازه یا عامل سبب شده است که برتری صنعتی و فنی دیگر تعیین کننده نباشد. آنچه اکنون تعیین کننده است آفرینشگری است نه صنعتگری. نمایش این فیلمها در روزهای پنجشنبه ۱۸ و ۲۵ اکتبر نیز ادامه خواهد داشت و شاید سخن آخر را در این باره باید به پایان این جشنواره بگذاریم اما تا همین جا میتوانم بگویم رویداد باارزشی است.
اطلاعات مربوط به نمایش و لیست فیلم ها را در سایت زیر ببینید.
*بهرام بهرامی، دانشآموخته دانشگاه تهران و مدرسه عالی تلویزیون و سینما، مدرس پیشین همین مدرسه و نیز دانشکده هنرهای دراماتیک، تهیه کننده و کارگردان تلویزیون ملی ایران، عکاس، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و زبان های پارسی باستان و میانه است.