رکوییم/عباس معروفی
نه زن، نه مرد و نه پسرک، هیچکدام به بقیهی حرفهاش گوش ندادند. و بعد آژیر قرمز پخش شد. نور پنجرهها یکییکی در آسمان محو شد، و همه چیز به رنگ خاکستری درآمد. مرد جای دنجی پیدا کرد، و درست کنار دیوار کلیسا در پیادهرو ایستاد. چراغهای ماشین را خاموش کرد، سرش را گذاشت روی فرمان، و در تاریکی دست زن…
Read More